۱۳۸۷ دی ۱۹, پنجشنبه

شکوه به دیکتاتور؛ مطلبی که حقش ادا نشد

روز یکشنبه 17 آذر ماه تجمع دفتر تحکیم وحدت در پاسداشت روز دانشجو و مقررِ همتی در برآوردن فریاد آزادی، می توانست مجالی باشد که بسیاری از حرف های ناگفته بیان گردد. سر در دانشکده فنی پذیرای خیل دانشجویان بود و شرایط امنیتی فراوان قبل و حین برگزاری مراسم بر وجود شجاعت در شکل گیری این تجمع مهر تاثید می گذاشت ولی شناخت برخی دوستان از من پیش از آنکه بتوانم در پشت تریبون به بیان مراد و سخنم بپردازم به تلاش حذف مطالبی از سخنان من معطوف شد. خواست دوستان دفتر تحکیم و احترام به میزبانی ایشان موجب شد خودسانسوری حاکم بر احوال شود و بسیاری را محذوف و ممنوع در بیان بعدی سازد. با این اوصاف بد ندیدم که متن کاملی از آنچه می خواستم آن روز بیان کنم و حال به هر علتی یا تمام گفته نشد و یا اصلا عنوان نشد (که میزانی به قیجی سانسور بود و میزانی به تحمیل ضیق زمان) را در کنار گفته های آن روز در این جا آورم:

1- سرزمین ما ایام تلخی را سپری می کند؛ عناد با دموکراسی، آزادی ستیزی و حق کشی، تاخت و تاز خردستیزان در دانشگاه، سرکوب نهادهای مدنی و فعالان کارگری و معلمان، خشم بر قومیت ها و اقلیت ها، جفای بر زنان و دختران دانشگاه، اخراج اساتید و دانشجویان از دانشگاه، تبعید اندیشمندان، سانسور شدید رسانه ای، توقیف روزنامه ها و نشریات، تبدیل رسانه ملی به مونولوگ حاکمیت، پرشدن زندان ها از آزاداندیشان، شکنجه دانشجویان در بند و زندانیان، در شادی فرزندانِ اهریمنِ خفقان و استبداد؛ سربازان و سرسپردگان قدرت، پیروان و جان نثاران حریم ولایت و اعوان و انصار حاکمیت.

ایام تلخ کامی مردمان مظلوم یک سرزمین که سیاست های نادرست اقتصادی دولتی خیره سر و مستبد در لوا و حمایت رهبری جاه طلب و حافظ کرسی سلطنت طبقه روحانیت بر فقرِ مهلک جامعه دامن زده و آسیب های فراوان اجتماعی را در پی فسادی رایج و تبعیضی غالبِ ساختارِ بیمارِ حاکمیت در ترویج چاپلوسی و تزویر و آدمی فروشی حاکم ساخته است و در گوشه گوشه ی کشورمان مکرر تراژدی فقر و مرگ را جاری و ساخته است.

اگر در دیروز سرزمین ما شعبان بی مخ ها به جان ملت می افتادند و یا در برهه ای دیگر بی کفایتی مظفرالدین شاه و ناصرالدین شاه در فروش تمامی سرمایه های ملی به کار بسته می شد، امروز شعبان بی مخ ها در حمایت و لوای ناصرالدین شاه ها و مظفرالدین شاه ها درآمده اند تا به موازات فروش و تاراج سرمایه های ملی و بر باد دهی و هدر عزت و شرف ایرانی، هر مخالف و منتقدی را که در راه آگاهی بخشی می کوشد و کوس رسوایی فسادپیشگان درباری را می نوازد به ترکه بیداد و چماق استبداد در هم شکند و سرکوب و خشونت را رویه حاکم در سرپوش بر بی کفایتی ها و بی لیاقتی ها قرار دهد.

فروش خزر در بازی رذیلانه روس ها، نشستن زیر سایه خلیج عربی، دست در دست و آغوش به آغوش مستبدان و خیره سرانی جون جاوز، در کمک های بی حساب از ونزوئلا و کوبا گرفته تا جزایر دورافتاده جنوب قاره و شاخ افریقا تا جنگ افروزی در خاورمیانه و هبه حق جمهور ملت ایران به گروه های غیرمشروع فلسطینی و لبنانی یا سرازیر کردن ثروت مردمی به عراق و افغانستان، در کنار قراردادهای ننگین سفید کننده روی گلستان و ترکمنچای در خط لوله صلح و گاز خزر و مواردی از این دست احتیاج به بیان تکراری ندارد.

2- امروز متاسفانه دانشجویان برای ورود به خانه خودشان، دانشگاه، با مشکلات فراوان روبرو هستند و نمونه ای از آن حضور دانشجویان فراوانی که در پشت درب های دانشگاه مانده اند و گوشه ای دیگر از آن فضای امنیتی و پلیسی حاکم بر دانشگاه و قرار دادن گیت ها و حفاظ گذاشتن بر میله ها و درب هاست. اما با همه تدابیر رفته بر دانشگاه و فضای خفقان و سرکوب ویژه در دانشگاه ها، امروز همچنان دانشگاه زنده است و این آخرین سنگر آزادی امروز میزبان صدای رسا و فریاد آزادی دانشجویان است تا بر خلاف خواست دشمنان دانشگاه، قوم خردگریز و آزادی ستیز حاکم، بار دیگر در تجمعی بزرگ آرمانهای دیرینه و اصیلش را فریاد برآورد. متاسفانه محرومیت ها و محدودیت های رفته بر دانشجویان و به ویژه در مورد حضور در دانشگاه در حالی روز به روز شدت می یابد که دیکتاتورهای حاکم در ایران بدون دعوت و اجازه از صاحبان دانشگاه با قشون کشی و همراهی اعوان و انصارشان به دانشگاه ها می روند تا نمایش قدرتی را بر پا سازند. اگر سال 32، 3 قطره خون و هزاران جفای دیگر، ترکه بیداد دیکتاتوری پهلوی بر دانشگاه در ایستادگی و مقاومت دانشجویان و نه گفتن به شوی قدرت آن نظام بود. سال های اخیر نیز دانشجویان پس از اعتراض به حضور و نمایش های قدرت سرداران و سردمداران و تئورسین های حاکمیت ولایی و ایدئولوژی فاشیستی متحمل بسیاری محرومیت ها و محکومیت ها شده اند. حاکمیتی که از هجوم در ساعت خواب و استراحت دانشجویان به حریم خصوصی ایشان و پرت کردن دانشجو از بام و پنجره و فرود آوردن باتوم بر سر دانشجو و خونین کردن دانشگاه و پرونده سازی و بازداشت و حبس طولانی مدت دانشجویان و شکنجه های قرون وسطایی و غیر انسانی ایشان، ابایی ندارد. امروز حاکمیت ولایی ایران، آستانه تحملش به پائین ترین حد رسیده است و تحمل هیچ عمل و نظر مخالفین و منتقدین را ندارد و به شدیدترین و وحشیانه ترین شکل به سرکوب و برخورد با دانشجویان می پردازد. حال با توجه به چنین رویه ای و با توجه به ساختار موجود قدرت در ایران، بی تردید مسئولیت پاسخ گویی به همه مسائل متوجه شخص اول حاکمیت، آقای خامنه ای است.ایشان که شاید در چند روز آینده در پی تحمیلی دیگر بر دانشگاه با لشکرکشی و همراهی اعوان و انصار و عناصر و وابستگان بسیجی می خواهد به دانشگاه علم و صنعت بروند، چه خوب است نسبت خود را با همه مظالم و ددمنشی های رفته بر دانشگاه (که مسئولیتش متوجه ایشان است) مشخص کند.

3- امروز بر جنبش دانشجویی و به ویژه در بیان مکرر وظیفه دیده بانی جامعه مدنی ایجاب می گردد که مشی وقادی و نقادی را تعقیب نماید. بررسی و مطالعه دقیق احوال جامعه و درمان و یافت مطلوب های ایشان و نقد حاکمان و ساختار حاکمیت به دور از ترس و تردید، لازم و ضروری است. البته توجه به نقد همگان و به دور از ترس؛ حال چه نقل منتسب به علی باشد و چه احوالات و رفتار ولی فقیه و چه دیکتاتور کوچکی چون احمدی نژاد، تفاوتی نباید داشته باشد و جنبش دانشجویی در کنار پاسخ به انگ ها و تهمت ها می باید به مسیر خود ادامه دهد.

وضعیت ویژه کشور لازم می گرداند که در راهبرد حل مشکلات و پیشبرد خواست و مطلوب های جنبش دانشجویی حال که دانشجویان در برآورده کردن انتظارات، وجه نظر را به نیکویی بر آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، عدالت، قانون گرایی، صلح، توسعه و پیشرفت ایران، رفاه و امنیت ایرانیان، تعالی عزت و شرف ملی و حفظ تمامیت ارضی قرار داده اند، در ادامه در به ثمررسانی این آرمان ها و قرار دادن جهد عمل خویش بر آن ها نهایت توجه و همت را به کار بندد. البته با توجه به منتهای علل همه آفات و آسیب های موجود و موانع پیش روی تحقق آرمان ها که استبداد و دیکتاتوری موجود است، تمرکز بر استبداد ستیزی که روح غالب حاکم بر فعالیت های تمام عمر جنبش دانشجویی در ایران بوده است، بسیار حائز اهمیت است. امروز رسالت استبداد ستیزی و مقاومت در برابر دیکتاتورهای اقتدارگرا و انحصار طلب نظام ولایی ایران مهمترین وظیفه عمومی و کلان جنبش دانشجویی است. جنبش دانشجویی همان گونه که در سال 32 و سال 57 و تا به امروز در تمام طول حیات خویش در برابر استبداد و خودکامگی، در نفی ظلم و ستم ایستاده است، همچنان باید به ایستد که ظلم ظلم است چه محصول طاغوت شاهنشاهی باشد و چه حاکمیت ولایی و نائب امامی، ایستادگی در برابر حق کشی ها و آزادی ستیزی های جبارین و غاصبین حق عمومی لازم و ضروری است حال این افراد چه اشراف و درباریان باشند و چه فقها و حوزویان و چه گردآمدگان به دور ارزش های خود ساخته حاکمان و انصار و اعوان ایشان.

4- متاسفانه جفایی که در دوران اصلاحات و متعاقب آن در سال های پس از آن بر فعالین دیروز رفته است، تلخی کلام و رنجوری بیان را محتوم حال ایشان گردانیده است. ولی امید به نسلی نو از دانشجویان است که تجربه برادران و خواهران بزرگترشان را در پیش روی دارند تا با احترام به تمامی فعالین مدنی و سیاسی و دانشجویی فارغ از اختلاف نظر ها و تفاوت عمل ها همدل و هم صدا با هم در مسیر تحقق آرمان های اصیل ملت ایران گام بردارند. این روزها که طرح های امنیت و حمایت از اقشار جامعه جز بر ترس عمومی و محرومیت های فراوان حاصل از ارتجاع و تحجر حاکمیت نمی افزاید و در شرایطی که حضور کثیر نیروهای امنیتی و پلیسی در نمایش خشونت گام بر می دارد و حاکمیت ولایی را به ضرب چماق و حکومت نظامی پا بر جا نگه داشته است، رسالت دفتر تحکیم وحدت به عنوان فراگیرترین جریان دانشجویی و سایر فعالین و گروه های دانشجویی در جامعه استبدادزده و دیکتاتورنهاد ایران سنگین تر و خطیرتر می گردد. اگر آزادی و دموکراسی و پذیرش مشی لیبرالی عزیز و مطلوب است نباید از سایر ارزش ها و مشی ها غافل بود. فعالان دانشجویی (به ویژه تشکل دفتر تحکیم وحدت) با توجه به جایگاه ویژه اشان می باید از وحدت تمامی جریان های استبدادستیز از نهضتی، خطی، جبهه ای، مذهبی، لیبرالی، سوسیالی و حقوق بشری بر خواست مشترک استبداد ستیزی استقبال نماید و با احترام به نظرات مطلوب احزاب، گروه ها، کانون ها و انجمن های؛ مدنی، سیاسی، حقوق بشری، هویت طلب و دینی در حصول سرانجامی نیک برای ایرانی آزاد و آباد تلاش مفید حال و مثمرثمر داشته باشند.

5- در پایان کلام را متوجه 2 توصیه کمی مغفول مانده تر در جنبش دانشجویی می نمایم. بی تردید از بزرگترین آفت های بزرگ جامعه ایران وجود خشونت و ترویج آن و دیگری رشد بی رویه چاپلوسی و تزویر و ریا است. توجه به شجاعت در بیان و نفی خشونت به عنوان 2 نکته ی مهم و اساسی مورد غفلت واقع شده ی جنبش دانشجویی در این برهه از فعالیت جنبش دانشجویی اهمیت ویژه ای دارد. اشاره ای از اندیشمندی عزیز که بی تردید در تغییرات و اصلاحات دو دهه اخیر نقش به سزایی داشته است، می تواند راهگشای نیکی برای جنبش دانشجویی باشد. آنجا که نیاز جامعه امروز ایران را فهم از رفتار و منش حافظ و گاندی دانسته است. دو بزرگوار تاریخ ما و بشریت که یکی الگوی صراحت و شجاعت در بیان در رسوا کردن اهل تزویر و ریا و خودکامگان و ملبسین تشرع در اعتراض به چاپلوسی ها و دروغ ها و ظاهر سازی ها بود و دیگری رفتارش الگویی از مبارزه مسالمت آمیز تا تحقق همه اهداف با رد و نفی خشونت و رعایت و احترام به قانون بوده است.

بی پروا سخن گفتن و نهراسیدن، صریح و بی پرده بیان کردن، بر سانسور خروشیدن، خود سانسوری را تقبیح کردن، رفتار عقلانی و به دور از خشونت داشتن، پیرو مبارزه طلبی سیاسی و مسالمت آمیز بودن، قرار دادن اعتراضات در مسیر اخلاقی و انسانی، رسوا کردن خشونت و مجال نمایش ندادن به آن در دهن کجی به همه ددمنشی ها و وحشی گری های سربازان و سرسپردگان خشونت و قدرت و انصار و اعوان حاکمیت، اگر بر گفت و نوشت و انجام جنبش دانشجویی غالب و حاکم گردد بی تردید نوید تحقق آرمان های اصیل یک ملت را جامه سرانجامی و پیروزی می پوشد.

با درود بر دانشجو و دانشگاهی که زنده است و آخرین سنگر آزادی است و با تمام شجاعت و به دور از هرگونه خشونت فریاد آزادی و آزادی خواهی را سر می دهد.

هیچ نظری موجود نیست: