۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

تغییر وضع موجود یا براندازی نرم

قصه تلاش برای براندازی این روزها بسیار برای ایرانیان آشنا شده است. عبارتی که سال ها پیش به مانند بسیاری از محرمات جامعه در عرصه سیاسی، احتیاط ها و اجتناب های فراوانی را بر می داشت. اما امروز حرمت شکسته و عادی و هنجاری واژگون گردیده تا از ضد ارزش به یک ارزش ستودنی در میان مردم (و به ویژه مخالفان ساختار کنونی) مبدل شود. البته مراد آن نیست که اساساً ضد ارزشی در میان بوده است. بلکه افکار عمومی فاصله گیری تا براندازی را لازم می گردانیده (حداقل در مقام طرح مسئله) و قصد و عمل براندازانه به اجبار در حجاب و پوشیده به راه می افتاده است. لیک امروز قصه اندکی متفاوت شده و در پی ساختار شکنی های صورت گرفته در دو سر ماجرا تغییرات چنان بوده است که در ارزش یابی های کنونی و قیاس با دیروز با واژگونی برخورد می کنیم.

در طول این سال ها وقتی از جزوات مبارزات مسالمت آمیز در ایران سخن گفته می شد و یا بر ارزش های یک مبارزه مسالمت آمیز و ضرورت تشکیل کمپینی اینچنین سخن رانده می شد، چنان با نگاه تردید و ابهام به آدمی نگریسته می شد که همین توجه ها و سخن های پسینی موجب دردسر و گاه توهمات منجر به اقدامات و فاجعه ها می شد.

کتابچه های جین شارپ به ویژه از دیکتاتوری تا دموکراسی او و نگاهی به مبارزات گاندی و ماندلا و انقلاب های رنگی و مبارزات مسالمت آمیز در چین و صربستان و اوکراین و بلاروس و گرجستان و قرقیزستان و لبنان و میانمار و کودتاهای متعدد در سراسر دنیا و انقلاب لهستان و حتی اتفاقات دوران گورباچف در شوروی و وقایع پس از جنگ جهانی در اروپای شرقی و دیکتاتوری های آن منطقه و شرح انقلاب هایی چون مجارستان و کوبا و بسیاری موارد دیگر در تاریخ معاصر در کنار فلسفه خوانی و علاقه به اندیشه های سیاسی و تاریخ دانی می توانست فرد را در مظان اتهام از سوی دستگاه های امنیتی قرار دهد که عمدتاً نیز چنین شده است.

اینکه دغدغه ای و تلقی از ساختار موجود و پندار توانایی و یافت الگو و ساختاری مناسب، خیزش و لااقل ایستادنی را حاصل شود، بدیهی است و آنچه که در پی آن می آید انتخاب های پسینی انتخاب گری و آزادی منشی نوع بشر است که خرده گیری بر آن بی انصافی و منزل در سرای بیداد و استبداد است. در امروز ایران وقایع متعدد به سوی پنداره ی وجود حاکمیت دیکتاتور نهاد و استبداد منش راهنما است و همین تلقی از وضع موجود در کنار در هم تنیدگی دنیای امروز انتظاراتی را موجب می شود. انتظاراتی که گاه ریشه در گذشته ها و طلب های خویش از زمین و زمان دارد و گاه ریسمان را به آینده و آرزوهای دور و دراز می اندازد.

خواست تغییر وضع موجود در کنار رفتار و اخلاق مسالمت آمیز کنونی نوع بشر باب انقلاب های مخملی (براندازی های نرم، انقلاب های رنگی، مبارزات مسالمت آمیز، تغییر ساختار حاکمیت از طریق نتایج تشکیل و فعالیت کمپین مبارزه مسالمت آمیز) را در دنیا باز کرد. در طول دوران دانشجویی به کرات با این عبارات برخورد کرده ام و هر عملی که از سوی منتقدین وضع موجود انجام می شده است تلاشی برای براندازی دانسته و معرفی می شده است. اگرچه 18 تیر و طرح رفراندم و تحریم انتخابات نقاط اوج توجه به براندازی در ایران بود که نتوانست به فرهنگ عمومی راه یابد ولی تلاش های منتقدان وضع موجود (فعالان سیاسی و مدنی،اصلاح طلبان و نوگرایان دینی، روزنامه نگاران، دانشجویان، زنان، کارگران، معلمان و قومیت ها و اقلیت ها) به شناسه عناد با حاکمیت و خواست براندازانه سرکوب و تنبیه می شد. حال باید فارغ از داوری ها پیرامون عملکرد های ایشان و برای کوتاه کردن سخن بسنده کرد که خواست تغییر وضع موجود و رفتار و مبارزه مسالمت آمیز نه تنها ناپسند نبوده که بسیار پسندیده و ستودنی نیز است. ساده تر از این جمله های پذیرفتنی چه که اگر مردمی حکومتی را نخواهند، حاکمان باید تمکین کنند و اگر رهبر و سلطانی را مردم نخواهند باید برود. و مگر فراتر از این خواست تغییر وضع موجود و مسالمت آمیزی و امنیت طلبی و آرامش و رفاه خواهی خواهد بود که مردمی بیایند و به شجاعت تمام خواست های خودشان را بگویند. بدون واسطه و صادقانه با حاکمانشان سخن بگویند و از آن ها بخواهند که اراده خویش را به حق انتخاب و آزادی بازگردانند و به این اصول احترام گذارند و به سرای قدرت و منافع نرانند. فراموش نمی کنم در چه نشست ها و گردهمایی ها به تاکید شنیده ام که بسیاری گفته اند که یک تغییر مسالمت آمیز را بر هر آنچه در ایران ممکن است رخ دهد ترجیح می دهند. در گفتمانی انقلاب مخملی را در برابر انقلاب کلنگی می خواهند و در جایی می خواهند رنگ سرخ انقلاب را بستانند و جایی دیگر می خواهند خشونت را بر زمین بزنند و رسوا کنند و محو سازند و هزاران عبارتی که به اشاره و هشدار شنیده ایم.

فراموش نکنم می خواستم اشاره ای هم به مسئله ای از بازداشت سابق خودم هم داشته باشم که وقتی با اتهام تلاش برای براندازی مواجه شدم نه تعجب کردم و نه سردرگم و حیران ماندم که رسم دروغ پردازی ها و پرونده سازی ها برایم آشنا بود. اما پیش رفتن اتهام سوالاتی را ایجاد کرد که چگونه پاره ای مطالعات و اندکی دست نوشته ها و چند جمله ای از گفته های خوش و بشانه جمع های دوستانه و انگیزه کاوی ها و غرض سنجی های چندین مقاله و مطلب، خود یک داستان مفصل از فعالیت های براندازانه چندین ساله می شود. داستانی که مجوز نشرش را از تلقی اوهامی دوستان و اشتباهات بزرگ ساده انگارانه می گرفت و توهماتِ ساکتِ دیدن و شنیدن در پرحرفی ها و طوفان های ذهنی تا به کارشناسان وزارت اطلاعات و سناریونویسان اطلاعاتی می رسید، مفصل تر از "از دیکتاتوری تا دموکراسی" جین شارپ حادثه آفرین می شد. حال در این تجربه شخصی یافتن آنچه که موجب این تلقی شده است را امری شخصی می دانم که یاری رسان خودم خواهد بود. ولی دو توصیه سکوت در برابر بسیاری کنجکاوی های غیرعالمانه و پرهیز از دانستن و آگاهی دادن از آنچه که ضرورتی برای آن نیست را کافی می دانم. (دانستن اینجا از جنس اطلاعاتی است که در زمره دانش ها و آگاهی ها زاینده نیست.)

با توجه به اینکه فرض نامطلوبی ساختار موجود برای نگارنده فراتر از یقین رفته است. در یافت بهتری و برتری مسیر تغییر در میان سال های تاریخ و سطرهای مکتوبات اندیشه های ژرف و تاثیرگذار آنچه که امروز محل بحث است نیک تر می نماید که در اینجا قصدی برای پیش رفتن در این گفتار نیست و باز به آینده موکول می شود و خواست اجتناب از طولانی شدن مطلب فقط ذکر چند نکته که به دلیلی در این روزها در صحبتی با یکی از دوستان طرح شده را مکتوب می کنم. چرا که هنوز معتقدم برای اینکه بهتر گامی را به پیش برداریم باید تمام تجربیاتمان و نظراتمان را مکتوب کرده و در اختیار دیگران قرار دهیم.

بیشتر اصول یک تغییر برای وضع موجود، جهانی و اساسی است و در کنار اندک قواعد بر اساس فرهنگ و آداب بومی قرار می گیرد. آن هنگام که گاندی اسوه شجاعت و صداقت ملت خویش شد، نمی پنداشت زمانه ای دیرتر تمام رهبران انقلابی جهان بدون شجاعت و صداقت شانسی نداشته باشند. اگر شجاعت با گفتن و نوشتن همراه شود و خودسانسوری ها و سانسورها تحقیر شود. اگر فاشگویی ها و افشاگری هادروغ ها را بر ملا کند. اگر بی پروایی ها و بی پرده گویی ها، چاپلوسی ها و متملق گویی ها را رسوا کند. اگر با صراحت و رک گویی تظاهر و ریا خوار شود. اگر ذلت مبهم گویی ها با روشنی سخن کنار رود؛ شاید دیگر نیازی به شجاعت ایستادن و مبارزه کردن هم نباشد. دیگر دیکتاتوری ها که به گفته یکی از مبارزان مجارستانی حکومت در پشت متملق گویی ها و کاسه لیسی ها است دوامی نیابد.

اگر صادق بودن فعالان در کنار شجاعتشان آن ها را مورد اعتماد گرداند، آنگاه برای تغییر وضع موجود شرایط مهیا است. اما هر تغییری نمی تواند مطلوب باشد چه آنکه اگر ایراد به دیکتاتوری و جفاهای نظام استبدادی و خشونت فراوان این دستگاه است که یک تغییر خشن نمی تواند مراد فعالان را برآورده کند. همانگونه که صداقت و شجاعت (به ویژه شجاعت در بیان) در مسیر تغییر، اصول فعالان می گردد، می بایست پس از تغییر به عنوان ارزش های اساسی و معیار سنجش گردد. پس اگر خشونت استراتژی و اصل مبارزه باشد، آنگاه پس از از تغییر چه خواهد شد. باز رفتن به سوی وضع پیشین صورت نمی گیرد. پس نفی خشونت نیز باید یک اصل باشد. همانگونه که قانونگرایی باید یک اصل باشد.

بیان مطالب بالا به این دلیل است که توجه به ریشه های گزینش اصل های یک تغییر مهم بوده و از این طریق کشف و به ریشه داری و گاه همیشگی و هم جایی بودن آن ها پی برده می شود. اگر در اتاق بازجویی نفی خشونت، شجاعت و صداقت سرکوب می شود. اگر رسانه های نظام دیکتاتوری با استراتژی قانونگرایی و نفی خشونت سر جنگ دارند، نمی توان به سادگی از آن ها گذشت. اما فقط ارزش آفرینی و جامع نگری در ارزش های جدید برای ساختاری جدید کافی نیست و زمانی ارزش های نو می توانند موفق شوند که ارزش های خود ساخته نظام پیشین با سوالات و ابهامات اساسی و تردید های جدی روبرو شوند. هماگونه که گفته شد شجاعت در بیان نقشی اساسی دارد ولی آنچه که در مبارزات سال های اخیر بیشتر اهمیت یافته است تابوشکنی و رفتارهای ساختارشکنانه است. به خصوص اینکه در دیکتاتوری ها اصول و ارزش هایی وجود دارد که تخطی از آن ها استمرار و بقای نظام حاکم را با خطر جدی مواجه می کند. پس علاوه بر ارزش آفرینی ها در بستر فعالیت ها و توجه به تثبیت برای دوران پس از تغییر، برای استقرار مطلوب در جهت خواست های دایره تغییر، تابوشکنی و رفتار ساختارشکنانه برای شروع شکست وضع موجود و رسیدن به وضعی جدید (حاکمیتی جدید) لازم است.

در مجموعه رفتارهای اعتراضی در کمپین مبارزه مسالمت آمیز حرکت عمومی و خواست عمومی نیاز به معرفی دارد که این فعالیت ها لزوم هویت اعتراضی و ماهیت اعتراضی را همزمان دارند. یعنی اینکه یک فعالیت عمومی باید برای همگان (جامعه مخاطب) به معنای اعتراض باشد و در حین و در پی عمل اعتراضی اینچنین معرفی شود. - به عنوان مثال اگر شعار خاصی داده می شود. بر روی اسکناس یا هر کاغذی که رها می شود، کارتن بسته بندی، بر روی زمین و ستون ها و دیوارها و درها و ... عبارتی نوشته می شود. کشوری خاص هدف می شود و کالاهای آن تحریم می شود. یا تیم های ورزشی آن با هو و سوت اعتراضی روبرو می شود. رادیو و تلویزیون رسمی و کالاهای تبلیغ شده در آن ها تحریم می شود. مردم در ساعتی خاص در شب بر بام ها شعار می دهند. در روز چراغ های اتومبیل ها روشن می شود. بوق خودروها به صدا در می آید. به منظور اخلال در نظام اداری و دولتی مقرر می شود همه در ساعت خاصی از روز به بانک ها یا ادارات پر رفت و آمد مراجعه کنند. در روز خاصی در هفته به اداره ای دولتی مراجعه کنند. مردم در روز خاصی به محل کار خود مراجعه نکنند. در یک روز همه اتومبیل ها را بیرون بیاورند. در یک ایستگاه اتوبوس یا مترو همگی جمع شوند. لباس خاصی را بپوشند. در ساعت خاصی از شب وسایل پر مصرف را به کار گیرند یا در مورد گاز و بنزین و آب و هر آنچه مدیریتش به دولت مربوط است اقدامات هماهنگ و عمومی داشته باشند و ...

لازم است اعتراضی بودن این موارد برای همه مشخص باشد. اینها در جامعه ای که تجمعات به سختی برگزار می شود اهمیت بیشتر دارد. در چنین جامعه ای باید همیشه و به هر شکل ممکن پیشنهادها را به میان مردم برد و به ساده ترین شکل ها و در دور افتاده ترین مکان ها جزئی از جریان اعتراضی شد. (حتی با یک خودکار و ماژیک) بنابراین لیستی از فعالیت هایی که می بایست انجام شود و تقویمی که براساس آن عمل می شود، توسط مردم تهیه شده که در این میان فعالان سیاسی و مدنی نقش راهنما را خواهند داشت.

حال همه این توضیحاتی که ارائه شد متوجه مردم است و در میان فعالان فعالیت ها و نقش ها کمی متفاوت است. در مورد فعالان که اساساً جریان پیشرو و خط شکن نیز محسوب می شود و عمده تابوشکنی ها و رفتارهای ساختارشکنانه توسط ایشان انجام می شود، داستان کمی متفاوت است. با توجه به پیش بینی محدودیت ها و محرومیت ها و محکومیت ها؛ روزنامه نگاران سایت های اجتماعی را جایگزین خبرگزاری ها و پایگاه های خبری می کنند. روزنامه های الکترونیکی و وبلاگ ها جای روزنامه های کاغذی را می گیرند. فعالان در نحوه عملکرد، ارتباطات، حضور در برنامه ها و ... خود تغییرات اساسی ایجاد می کنند. اگرچه شرایط سخت تر می شود ولی نهاد های مدنی (و مستقل) فعال تر و توانمندتر می شوند. این نهادها مقاوم تر و منظم تر شده و هویت واقعی می یابند و در نتیجه فعالیت ها واقعی و اصیل شده که می تواند ملاک داوری و سنجش دقیق شرایط حال و آینده باشد.

آنچه که در سه بند بالا بیان شد بسیار بدیهی است و بیان آن نیز بیشتر برای ایجاد همین تلقی بوده است. ولی همین امور بدیهی و ساده اهمیت بسیار زیادی دارند. کافی است که مراجعه ای به مجموعه های نوشته شده پیرامون دستور کار انقلاب های مخملی یا به عبارتی تشکیل کمپین های مبارزات مسالمت آمیز و عمل در آن ها انداخت تا متوجه موضوع شوید. تشکیل، سازمان دهی، نمادسازی، ارتباط گیری و اتفاقات ساده ای دیگر که در یک فعالیت دانشجویی نیز به چشم می خورد تمام درون مایه این مجموعه ها و کمپین هاست. در واقع انقلاب مخملی یا براندازی نرم فراتر از خواست عمومی تغییر وضع موجود با حضور آگاهانه مردم نیست. چیزی بیشتر از یک اعتراض هدفمند عمومی نیست. تنها نوگرایی ها و خلاقیت ها و ابتکارات زمانی و مکانی در نحوه عملکردها و معرفی ارزش ها (تغییر الگو و نماد ارزش ها) قصه ای جدید را در موارد مختلف روایت می کند. بنابراین در پایان فقط دو نکته را برای ادامه این مسیر در کنار همه اصول لازم می دانم. یکی ضرورت تابوشکنی و دیگر توجه به رفتارها و اقدامات جدید.

در مورد رفتارهای نو باید سخت گیری ها را کنار گذاشت و نسبت به تغییر رویه ها و خروج از قواعد پیشین سخت نگرفت. بلکه آن را به مثابه یک ارزش و ضرورت در نظر آورد. به عنوان مثال برای آینده دفتر تحکیم وحدت پیشنهادی را می توان آورد. برگزاری نشست سراسری و انتخابات برای دفتر تحکیم وحدت یک ضرورت و یک نیاز مبرم است. حال فضای کنونی امنیتی در ایران برگزاری چنین نشستی را بسیار سخت می کند. پس باید یا کلیه فعالیت ها را متوقف کرد و یا با اجرای روال همیشگی به استقبال خطرات بسیاری رفت و یا دنبال راهی دیگر بود. راهی که در آن شرایط نشست های قبلی اعم از سخنرانی، بحث و گفتگو میان اعضای شورای عمومی، ارائه گزارش اعضای شورای مرکزی، ارائه طرح ها، رای گیری ها و تهیه مصوبات و انتخابات شورای مرکزی تقریباً رعایت شود. در این شرایط برگزاری نشست مجازی از طریق اینترنت با ایجاد وبلاگ سخنرانی ها و ارائه مقالات، معرفی ایمیل ارائه نظرات، در اختیار قرار دادن ایمیل رسمی تمامی انجمن ها و معرفی همه اعضا به همدیگر با مدیریت شورای مرکزی، ارائه وبلاگ تبلیغات و ایمیل های هیئت های اجرایی و نظارت در صورت برگزاری انتخابات و بسیاری مسائل دیگر با رعایت تمامی رویه ها و اصول مرامنامه و اساسنامه ی (عرفی مجموعه) می تواند کارگشا باشد. همچنین ارائه گزارش خصوصی از تمام روند در پایان پروسه به تمامی اعضا می تواند اعتماد ساز و رفع کننده شبهات نیز باشد.

بنابراین ارائه یک روال جدید با رعایت صداقت می تواند در کنار حفظ انسجام و امنیت فعالین یک مجموعه از بار هزینه های اضافی ممانعت به عمل آورده و انرژی مجموعه را بعدتر در مسیرهایی چون ایفای نقش جریانات پیشرو و لزوم ساختارشکنی ها، آگاهی بخشی های شجاعانه و راهبردی و فعالیت های سیاسی و مدنی فراگیر تا تغییر وضع موجود و تحقق آرمان های یک ملت پیش برد.

هیچ نظری موجود نیست: