۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

ارزش و تغییر 1 - شعارها

می خواستم قبل از 13 آبان (و به گفته مهندس موسوی سبزترین روز سال) سخن در این باره را شروع می کردم. از ارزش و تغییر گفتن آن هم با محور شعارها. ارزش ها اول بار در شعارها خود را نشان می دهند و بعدش به عمل می رسند. هیچ ارزشی در دنیا اتفاقی نبوده است. ارزش ها ستوده شده اند تا بتوانند بعد از انجامیدنشان تاریخی یا قطعی (ذاتی) شوند. این سخن نه جایگاه وجودشناسانه که جایگاه معرفت شناسانه نسبت به زایش ارزش ها در میان انسان ها را ملاک قضاوت قرار داده است.

چون که کلام از شعار شروع شد بد نیست با همان 13 آبان، مصداقی را به شرح گیریم تا در ادامه مطلب با بدفهمی مواجه نشویم. جالب بود که 13 آبان ویژگی هایی نو پذیرفته بود. روزی شده بود که آنان که امروز دوستش می دارند سالی پیش و شاید سال ها پیش دوستش نداشتند و آنها که بدش می دانند سال هاست که گرامیش می داشته اند. شعارها گویای همه چیز بود. ولی همه ریشه در تغییر داشت. خواستِ تغییر و تغییراتی که خواسته و ناخواسته به سیلان در می آیند. بی دلیل نیست که باید 22 خرداد امسال را روزی جاودانه در تاریخ سرزمین مردمانِ رنجور از استبداد بدانیم. روزی که در فراارزشی را متولد ساخت. تغییر!

ماه ها از اعتراضات گسترده مردم نسبت به وضع موجود در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران در طوفان حوادث خرداد 88 می گذرد. خیانت و تقلب و جنایت و گاز و گلوله و کشتار و بازداشت و زندان و شکنجه و هرچه از رذیلت و پستی سراغ گرفته در یک سو دست در دست هم داده اند تا اعتماد و حق و انسانیت را به سخره گیرد و اشک و خون به راه اندازد و تنهایی و ترس و درد بیافریند. همان مردم از "رای من کجاست؟" به شعارهای تغییر و براندازی نظام فعلی رسیده اند. از درودها و سلام های شاد به مرگ بر رهبری های پرشمار و متنوع رسیده اند. مفاهیم جدید، جمهوری ایرانی و دوستی با تمام دنیا و تاکید بر حقوق همه با همه گذشته به جدال برخاسته و اینک شعارها با ما سخن می گویند.

سخن از ارزش هایی جدید که می خواهند بیایند. سخن از تغییری که می باید انجام شود تا سکون و آرامش بازگردد. تا تغییر انجام نشود این موج سر ایستادن ندارد. این ساز از حرکت حیات گرفته و همچنان می نوازد. ترانه اش ندای جاویدان تاریخ ما شده است.

این جمله سال هاست که در موضوعات مختلف بر زبانم جاری شده است تا ایمان داشته باشم که آن را پذیرفته ام. ارزش های یک انقلاب در مسیر رفتارهای انقلابیون ساخته می شود و ارزش های دوران گذار به ارزش های دوران استقرار تبدیل می شوند و در واقع این رفتار و اعتقادات ماست که مرام و اصول ما را تشکیل می دهد. این نگاه سیال در حوزه اعتقادات و بار کردن خرد عرفی بر خرد فلسفی (یا علمی) از موضوعات مورد توجه برایم بوده است. اساسا مدخل این سخن در سوار شدن عقلانیت عرفی بر عقلانیت محض (یا ذهنی) است و با خوانش آزاد از رسانه با اصالت و حق دادن به هرمنوتیک و پلورالیسم برای رواداری و تساهل و تسامح در تمامی امور حیات می یابد.

کمی قطار واژگان موجب می شود عبارات باز خوانده شود تا از ارزش ها و تکیه گاه بیان اندیشه ها غافل نشویم. راز همه دانستن و فهمیدن ما، راز همه کوشیدن و ایستادگی ما بر ارزش ها، واژه ها هستند. باید به کلمات و انتقال معانی توجه بیشتری داشته باشیم. متن اگر به حقیقت معنا می دهد و اگر عبارات عصای خوانش ما از جهان و اساس دانستن می شود نکته اساسی گویایی بیان و رسایی پیام است. حال اگر به شاه واژگان سخن آدمی، آنجا که برای بیان فریادگونه خویش برمی گزینند، توجه کنیم؛ متوجه عمق معنایی بیشتر و تاثیر رسایی افزون تر شعار می شویم.

چون مراد این نوشته با نگاهی به شعارهای این روزهای مردم و رابطه آن با ارزش های جامعه و سرانجام نقش هر دوی "شعار و ارزش" در "تغییرخواهی" امروز این قوم رنجور از استبداد است، لازم است به شعار هم دوباره بپردازیم. آیا مراد مردم از جمهوری ایرانی نبودن جمهوری اسلامی است؟ آیا اصرار بر شعارهای مرگ تقاضایی برای براندازی و سرنگونی است؟ و اگر جمهوری این جمهوری خوش است باید اسلامش برود یا اساسا جمهوری اش ربطی به جمهوری ندارد و اسلامش بویی از اسلام نبرده است؟ آیا دولت سبز ملی و جمهوری ایرانی خواسته ای ارزش دار در تاریخ مبارزات ملت و ریشه دار در خواست مردم معترض است و فردا دستاویز جریان ها در سرکوب مخالفین (آنگونه که "جمهوری اسلامیِ به یکباره" در سال های پس از انقلاب 57 داستانی این گونه داشت) نخواهد شد؟ آیا منشا خیانت و جنایت، آیا ننگ و شرم ما، آیا حمایت خواهی، آیا غیرخودی ها و وحشی شده ها و بدهای امروز ما، آیا مرگ خواهی ما برای رهبری و احمدی، آیا قاتل شناسی و باطل دانی ما؛ همه ریشه دار و فهمیده است یا هیجانی و خوش آهنگی؟ آیا ما دنبال جمهوری ایرانی هستیم یا توجه به هویت ملی و دموکراسی توأم و در عرض هم؟

از این گونه سوالات فراوان خواهد بود. اما همین مختصر بی تردید منتقل کننده منظور و مراد نوشته می باشد. بنابراین با عبور از آن، به نکته دوم در مورد جهت یابی و شدت شناسی شعارها می پردازیم. یعنی اساساً مخاطب شعار کیست و به چه دلیل این شعار بیان شده است و تاثیر آن به چه حد و شدت خواهد بود؟ آیا تند و تلخ بودن شعار تاثیر را می افزاید یا اینکه می توان شیرین اعتراض کرد و چون زهر؛ تلخ و چون فلفل؛ تند و آزار دهنده، در کام مخاطبان شعار نشست.

سوالات پیشین نیازی به پاسخ ندارد اما برای سوال آخرم بی آنکه پرسش ذکر شود پاسخ را اینچنین می گویم که در عرصه سیاسی حرکت اعتراضات از مسئولین و مدیران میانه به سوی مقامات عالی و سرانجام رهبری، تقابل از خنده لبی و آسوده بیرون آمدن تا به ورزیده و چابک آمدن و روترش داشتن و ماسک بر آن نهادن، از هزینه ندادن تا از جان مایه گذاشتن؛ حرکتی بسیار پر معناست. معنایی که بی تردید تغییرخواهی را یک امر حداکثری و در جدال با وضع موجود برای رهایش و نهایت رسیدن به ساختار و رفتاری جدید می گرداند. آنچه نام براندازی و انقلاب می گیرد. بنابراین اتفاق روز 13 آبان را می توان بی تردید جهش جنبش در عبور از تردیدهای گذشته اش دانست که در شعارهایش صورت خویش را بر همگان نمایانده است.

مرگ بر خامنه ای که به صراحت بیان شده است و سابقه شعارهای مشابه پیشین در دانشگاه ها و حتی پاره شدن تصاویر رهبری در خلال اعتراضات دانشجویی و بروز آن در 13 آبان در خیابان های پایتخت و تیزی و برندگی شعارهای دانشگاه تهران می تواند از هم اکنون موید تاکید و چه بسا تثبیت سویه اعتراضی جنبش سبز به عبور از همه هست امروز حاکمیت ایران در 16 آذر پیش رو باشد. یعنی 16 آذر اگر خونین نباشدنقطه تکیه ای برای "بی بازگشتی خواست براندازانه" برای جنبش سبز خواهد بود که خونین شدن آن این فرض را قطعی و غیرقابل تردید می گرداند.

و باز اساساً شعارها ارتباط ویژه ای با ارزش ها دارند. اگرچه غلیان احساسات و تلخی های خشونت بار سرکوب در نظام های دیکتاتورنهاد و استبداد منش در بی مایگی و سست اساسی بسیاری شعارها در ابتدای مسیر نقش دارند. اما اساساً مسیر حرکت ارزش ها را نشان می دهند. یعنی اگرچه جمهوری ایرانی خواست اصلی نیست ولی نیستی و براندازی جمهوری اسلامی اساسی است. حال این تغییرخواهی و ارزش آفرینی ها برای آینده و تبلور آن در شعارها و نقش شعارها در ارزش آفرینی ها و روند تغییرات مسائل اصلی مورد نظر است.

اینکه اساساً ارزش وجود دارد و تعیین تقدم و تاخر ارزش بر تغییر و رفتار افراد و وضع موجود چگونه است و اینکه ملاک ارزش ها فقط عرف خواهد بود یا نه و منابع عرف همه است (کاملا پلورال) یا اینکه قید و بست هایی در این میان در کار خواهند بود را به آینده وا می گذارم.

۱ نظر:

محمد علی عاشوری گفت...

مقاله خوبی بود
امیدوارم به بهانه این مقاله در استانه 16 آذر مشکلی برایتان پیش نیاید.
بنویسید باز هم بنویسید
دوستدار شما
و با ارزوی آزادی برابری و انسانیت