۱۳۸۷ آذر ۲, شنبه

اینجا پلی تکنیک است

پلی تکنیک در طول این سال ها ایام متفاوتی را سپری کرده است؛ روزهای گرم تریبون های آزاد دانشجویی، روزهایی که دانشجویان می دانستند که اگر به صحن دانشگاه بیایند حتما نشریه ای برای خواندن است، ایامی که تعطیلات دانشجویان به خواندن مجلات پر بار دانشجویی سپری می شد و باز مطالب ناخوانده ای باقی مانده بود، ایام خوش اردوهای دانشجویی و رقم خوردن خاطراتی زیبا و عکس هایی به یاد ماندنی، آن روزها که کمیته انضباطی می دانست باید در رای صادره خود دانشجویان را اقناع کند، آن روزهایی که مدیران پلی تکنیک می دانستند دانشجویان ناظر بر اقداماتشان هستند، آن روزها که نهادهای امنیتی جرات فکر به پلی تکنیک را نداشتند، آن روزها که دانشگاه در حصار میله ها نبود، آن روزها که آزادی زنده بود.

روزهایی که درب خوابگاه ها بر روی دانشجویان بسته نبود و چه شد که در مورد پوشش دانشجوی پلی تکنیک در خوابگاه و در اتاقشان دیگران تصمیم می گیرند. دانشجوی امروز پلی تکنیک از بلندگوها به جای صدای نقد و اعتراض دانشجو در صحن دانشگاه، صدای اذان را ساعت 4 صبح از بلندگوهای خوابگاه می شنوند، به جای نشریات دانشجویان به ادعیه و ندبه مشغول هستند، به جای حضور آزادانه و پرشور در تجمعات پلی تکنیک به تنهایی خویش فراخوانده می شود و شاید بپندارد که دیروز اینچنین بوده است. لیک گذشتگان می دانند اینچنین نبود. دانشجوی پلی تکنیک جبر نمی پذیرفت و خودش انتخاب می کرد.

اگرچه دانشجویان نسل خرداد 84 از دانشگاه رفته اند و فقط اندکی باقی مانده اند. لیک چه خوب به یاد خواهند داشت آن روزی که سرسپردگان حاکمیت با تمام نیرو فقط توانستند به ساختمان بسیج پناه برند و انتظامات دانشگاه را به کمک بطلبند که مبادا فوج هزار شمار معترضین پلی تکنیک آن ها را ببینند!

دانشجویان نسل خرداد 85 فراموش نکرده اند که مدیریت دانشگاه چگونه در برابر دانشجویان به عجز آمده بود و معاونت چگونه حاضر به حضور چند روزه در ساختمانش نشد. تابلوی نهاد رهبری چگونه پائین کشیده شد و جملات نقش بسته بر دیوارها و دست های دانشجویان را به یاد دارند ، چند هزار دستی که به هم کوبیده می شد و سرودهایی که خوانده می شد.

و نسل خرداد 86 که برای آزادی هم دانشگاهیانشان چه مردانه ایستادند.

آذرهای پلی تکنیک را کسی فراموش نخواهد کرد. آذر 85 و رسوایی احمدی نژاد. پاسخ دانشجویان به هجوم نظامیان به دانشگاه و چه زیبا بود "رئیس جمهور فاشیست، پلی تکنیک جای تو نیست" و چه افسوس که آن روز (خرداد 84) که دانشجویان علم و صنعت "صدای پای فاشیست" را هشدار دادند، نتوانستیم کاری کنیم.

روزهایی که تاریخ در پلی تکنیک تکرار می شد تا سیمای تمام نمای آزادی خواهی جهان باشد. "مرگ بر دیکتاتور"هایی که فریاد زده می شد. آنجا که "بر حکومت های زور و دولت های مزدور" نهیب می زدند. آنجا که با تمام وجود عزت دانشجو را در "دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد" فریاد می کردند. آنجا که سرانجامِ پینوشه را به تمام دیکتاتورهای جهان وعده می دادند. پلی تکنیک در دفاع از آزادی چه زیبا ایستاد. آن روزهای حضور شریعتی و انقلاب 57، روزهایی که انصار و اعوان حاکمیت طناب دار سروش را بالا بردند و دانشجو در حمایت از اصلاح و نوگرایی ایستاد، روزهای زندان آقاجری، روزهای توقیف روزنامه ها، بازداشت دانشجویان و ...

روزهایی که جنبش دانشجویی را با پلی تکنیک – قلب تپنده جنبش دانشجویی – می شناختند. پلی تکنیکی که در آن آگاهی و شجاعت به هم پیوند خورده بود تا هیچ دشمن خرد و آزادیی را جرات حضور در پلی تکنیک – لانه زنبور- نباشد. روزهایی که جنبش های مدنی و دانشجویی، نور و گرمایشان را از آنش و نور آفرینی دانشجوی پلی تکنیک کسب می کردند. آن روزها که نظامیان از پلی تکنیک هراس داشتند و نهادهای امنیتی می دانستند نمی تواند به دانشگاه بیاید ولی چه شد که دولتی پادگانی آمد و ...

دانشگاه پادگان نبود، دانشجو آزاد بود و انتخاب با دانشجو بود و امروز نیز دانشگاه پادگان نیست. حق اعتراض هیچ گاه سلب نخواهد شد. کمی شجاعت، کمی آگاهی...

هیچ نظری موجود نیست: