۱۳۸۷ آذر ۴, دوشنبه

آزادی در حصار میله ها (نگاهی تحلیلی به پروزه جعل نشریات دانشجویی) - بخش سوم

بخش سوم: اشکالات و گاف های سناریوی طرح شده علیه دانشجویان

سناریو مطرح شده از جانب روزنامه کیهان و اعوان و انصار نیروهای امنیتی در خصوص نقشه اعضای انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر از جهات مختلف دارای اشکالات عدیده ای است. در زیر به برخی از این ایرادات اشاره می کنیم:

۱- این سناریو در حالی که بخش عمده آن بر روی اعترافات «بابک - ز»، استوار شده بود، با آزادی این دانشجو و تکذیب چنین اعترافاتی عملا دود شد و به هوا رفت. البته در همان ایام نیز با توجه به سابقه سیاه نهادهایی چون روزنامه کیهان در خصوص این دروغ پردازی ها، اعضای انجمن اسلامی امیرکبیر بارها بر کذب بودن این مسئله تاکید نمودند. بابک زمانیان پس از آزادی به دوستان خود گفته است که بازجویان در روز سه شنبه ۱۱ اردیبهشت روزنامه کیهان را مقابل وی می گذارند و از او می خواهند نسبت به آن چه از قول او در این روزنامه درج شده اعتراف کند که طبیعتا او از انجام این کار خودداری می کند.

۲- بر فرض صحت سناریوی فوق الذکر هیچ عقل سلیمی نمی تواند بپذیرد که نیروهای امنیتی که از کاه کوه و از هیچ همه چیز می سازند تا این اندازه در برخورد با این معضل مهم امنیتی تعلل کنند. واقعا چه طور امکان دارد که نهادهای امنیتی به این سادگی از کنار این پروژه به این وسعت که یک سر آن متصل به دیک چنی، سر دیگر آن متصل به سازمان مجاهدین خلق، سر دیگر مربوط به موسسه هیفوس هلند، و سر دیگر متصل به آن چه که نویسندگان متواری روزنامه های زنجیره ای خوانده می شوند، و سر دیگرش نیروهای سیاسی چون مهدی کروبی، محمد عطریانفر، عبدالله نوری، محسن آرمین، عماد افروغ و… باشد، بگذرند؟!

۳- ادعای مغالطه آمیز گردانندگان این سناریو در خصوص پیوند دادن جنبش دانشجویی با جنبش زنان و جنبش کارگری نیز جالب توجه است. دانشجویان و دیگر فعالین مدنی در پی پیگیری مطالبات قانونی خود و انتقاد به سیاست های دولتمردان، آن هم از طریق روشهای کاملا مسالمت آمیز، هستند که حتی طبق قانون اساسی و دیگر قوانین جاری کشور فاقد صفت مجرمانه است. از همین رو هیچ گونه بهانه ای برای برخورد و سرکوب ایشان در دست نیروهای امنیتی وجود ندارد. لذا از یکسال پیش به این سو نیروهای امنیتی با سناریوسازی در خصوص ربط دادن فعالیت های جنبش های اجتماعی های ایران به انقلاب مخملین و پیوند با دیگر جنبش های اجتماعی زمینه ای کاذب جهت برخورد با ایشان را فراهم نموده اند. در دوره ای که انجمن های اسلامی دانشجویان تمام توجه خود را به حفظ فضای دانشگاه ها معطوف کرده اند و اصولا تمامی فعالین جامعه مدنی زیر ذره بین نگاه بدبینانه و توطئه انگار نهادهای امنیتی قرار دارند، این سناریو مضحکترین و دور از ذهن ترین سناریویی است که برای فعالین دانشجویی قابل طرح ریزی است. مشی انجمن اسلامی امیرکبیر طی سال های گذشته، چه در زمان دولت اصلاحات و چه در زمان دولت نهم، هیچ گاه معطوف به خارج از دانشگاه نبوده است. در سالیان گذشته در تندترین و رادیکال ترین وضعیت فضای سیاسی کشور و دانشگاه ها حتی یک بار هم تظاهرات دانشجویان امیرکبیر به خارج از دانشگاه نکشید. چه این که بخواهند تجمعات خود را با تجمعات و تظاهرات کارگری پیوند دهند.

۴- سوالی که طراحان این سناریو باید پاسخگوی آن باشد این است که مگر با سرکوب شدید آحاد ملت ایران به خصوص قشر زحمتکش و آسیب پذیر معلمان و کارگران، آیا این اقشار جامعه قادرند به منظور اعتراض به پایمال شدن بدیهی ترین حقوق خود دست به تجمعی کوچک به مسالمت آمیزترین شکل ممکن آن بزنند؟! لذا صحبت از پیوند این قضیه با تظاهرات کارگران در سراسر کشور و ایجاد آشوب در کل کشور یکی دیگر از نکات شایسته استهزا این سناریوست.

۵- همچنین گفته شد که اعضای انجمن اسلامی در حال طرح ریزی یک «عملیات انتحاری» بوده اند. جالب آن که سناریوپردازان این ماجرا نیز به خوبی دریافته اند که انتشار مطالب موهن از سوی اعضای انجمن اسلامی امیرکبیر کاری دور از ذهن است. لذا از همان ابتدا سعی نموده اند با متصف کردن آن به «عملیاتی انتحاری» قضیه را برای اذهان عمومی تا حدی قابل پذیرش نمایند. اما نکته اینجاست تشکلی که طی یک سال گذشته تمام برنامه های خود را بهتر و قوی تر از گذشته به اجرا گذاشته، نیازی به «عملیات انتحاری» ندارد. اتفاقا کسانی نیاز به انجام «عملیات انتحاری» دارند که پس از یک سال کشمکش و وارد نمودن انواع و اقسام فشارها بر دانشگاه و دانشجویان نتوانسته اند شعله آزادیخواهی و استبدادستیزی جمعی دانشجویان را خاموش نمایند.

۶- اعضای انجمن اسلامی امیرکبیر از درج این مطالب در نشریات خود هیچ سودی نمی بردند و هر فردی که هیچ گونه آشنایی با فعالیت جمعی و مدنی نداشته باشد به وضوح می فهمد که این عمل یک عمل پرهزینه و بی فایده ایست که بیشتر شبیه به یک خودکشی بوده و هیچ عقل سلیمی آن را توصیه نمی کند. آن هم در شرایطی که انجمن اسلامی پلی تکنیک نیاز به فضای آرامی جهت برگزار انتخابات سالانه خود داشت. حوادث چند ماه گذشته نیز به وضوح نشان داد التهاب فضا در نهایت به نفع چه کسانی و به ضرر چه کسانی است.

۷- هر کس با ابتدایی ترین مسائل سیاسی ایران آشنا باشد و کمترین آشنایی با سیر تحولات دفتر تحکیم وحدت در سالیان اخیر داشته باشد، به خوبی درک می کند که دیر زمانی است دانشجویان عضو این اتحادیه نقش پیاده نظام احزاب اصلاح طلب و سربازانی جهت فرستادن اصلاح طلبان به نهادهایی چون شوراها، مجلس و… را به فراموشی سپرده اند و نقش و کارکردی متفاوت برای خود تعریف نموده و سال هاست که در این قالب در حال فعالیت هستند. لذا تلاش برای ملتهب کردن فضا در آستانه انتخابات مجلس جهت فرستادن اصلاح طلبان به مجلس بسیار دور از ذهن و غیرواقعی است.

۸- سناریوپردازان در سخنان مضحک ادعا کرده اند اعضای انجمن اسلامی امیرکبیر در صدد بودند با ملتهب نمودن فضا و انتقال تظاهراتشان به بیرون از دانشگاه، نیروهای امنیتی را مجبور کنند تا تعدادی از آن ها را دستگیر کنند. در این خصوص باید گفت اقتدارگرایان شرایط امروز جامعه ایران را به سمتی کشانده اند که هر روزه ده ها نفر به بهانه های واهی دستگیر و به سرعت به متهم امنیتی بدل گشته و روانه بند مخوف ۲۰۹ می شوند. از معلمانی که خواستار افزایش سطح دستمزد خود هستند، تا کارگرانی که یک سال بدون حقوق کار کرده اند و خواستار دریافت حقوق و دستمزد معوقه خود هستند، تا زنانی که جهت تغییر قوانین تبعیض آمیز اقدام به مسالمت آمیزترین عمل، یعنی جمع آوری امضا، نموده اند، تا کارگرانی که به علت ورشکستگی مداوم واحدهای تولیدی و صنعتی پس از چندین بار اخراج برای امرار معاش خود و خانواده شان چاره ای جز دست فروشی و فروش سی دی فیلم و… نمی یابند. آری، برای دستگیر شدن نیازی به این همه سناریونویسی و آسمان و ریسمان بافتن نیست. در همین حادثه به وضوح می بینیم به جهت سناریویی از پیش تنظیم شده به راحتی آب خوردن ۸ دانشجوی بیگناه روانه زندان می شوند. یا در حادثه ای دیگر ۱۶ دانشجوی دیگر نیز با واهی ترین اتهام روانه بند مخوف ۲۰۹ اوین می گردند. این ادعا که نشریاتی منتشر شوند، سپس تکذیب شوند، جو دانشگاه شلوغ شود، سپس دانشجویان تظاهرات کنند، تظاهرات به بیرون دانشگاه کشیده شود، شعارهای تند داده شود تا چند نفر از دانشجویان دستگیر شوند و… نشان از آن دارد که کفگیر سناریونویسان جهت برخورد با دانشجویان واقعا به ته دیگ خورده است. لابد چکمه پوشانی که امروز بر سریر قدرت تکیه زده اند و عملگان گوش به فرمان آن ها فراموش کرده اند که به عنوان مثال مدیریت نالایق و نوچه صفت دانشگاه امیرکبیر در اکثر مواردی که سوء مدیریتش منجر به ایجاد درگیری در دانشگاه می شود، بلافاصله پس از ایجاد کوچکترین درگیری در دانشگاه به نیروهای انتظامی و امنیتی متوسل می شود تا دانشجویان را دستگیر کنند. مگر در همین ایام نبود که مامورین نیروی انتظامی که به درخواست رهایی و به منظور دستگیری چند دانشجوی ممنوع الورود مقابل دانشگاه آمده بودند، با هوشیاری و ایستادگی دانشجویان موفق به انجام این کار نشدند؟! اگر واقعا اعضای انجمن اسلامی امیرکبیر قصد داشتند دستگیر شوند و از این کار سودی حاصلشان می شد، راه های سهل الوصول تر و آبرومندانه تری از توزیع نشریاتی با مطالبی بی سر و ته برای این کار وجود داشت.

۹- گفته شده که اعضای انجمن امیرکبیر از این طریق می خواستند دولت احمدی نژاد را ناکارآمد جلوه دهند. سناریونویسان بهتر است از خواب خرگوشی خود را رهانیده و سر خود را از برف بیرون بیاورند. به کوچه و محل و شهر خود سری بزنند تا جلوه های ناکارآمدی دولت نهم را به عینه مشاهده کنند. دولت احمدی نژاد خوشبختانه یا متاسفانه نیازی به تبلیغ منفی ندارد. کلمه به کلمه سخنان و گام به گام عملکرد دولتمردان و شخص احمدی نژاد تبلیغ منفی برای دولت نهم است. برای نشان دادن ناکارآمدی دولت نهم نیازی به انتشار مطالب موهن و راه انداختن اعتراض سراسری و دستگیری و… نیست. چرا که کوس رسوایی اقتدارگرایان پیش از این ها در هر کوی و برزن نواخته شده است.

۱۰- در حالی که تیراژ نشریات مستقل دانشجویی همواره بین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ نسخه است و مکان انتشار نشریات عموماً صحن مرکزی دانشگاه است، مطابق گزارش انتظامات دانشگاه تعداد نشریات جعلی مذکور بسیار کمتر از این بوده و تعدادی از آنها در داخل ساختمان دانشکده ها، آسانسورها و مکان های خلوت توزیع شده است که حاکی از این مسئله است فردی که نشریات را تهیه و توزیع نموده است صرفاً در پی برپایی غائله ای بوده است. چرا که انتشار حتی یک عدد نشریه با چنین مطالب موهنی برای برپایی غائله کافی است و به نظر می رسد فتنه گران از همین حربه استفاده نموده اند.

بخش چهارم: تناقضات اعترافات موجود در سناریوی نهایی وزارت اطلاعات

1- در اعترافات نهایی ادعا شده و مدارک مرتبط که از حراست دانشگاه به دست آمده است مدت زبان جلسه 3 نفره قصابان، توکلی و منصوری 1 ساعت در نظر گرفته شده است اگرچه در اعترافات مستقیم حتی 5 دقیقه نیز ذکر شده است.

2- در طول اعترافات در مورد زمان ورود و خروج توکلی، قصابان و منصوری به خوابگاه ها مدارک و اعترافات متناقض ارائه گردیده است. توکلی مدعی است که 8.5 تا 10 در ناجیان بوده و منصوری را 11.5 در عصاری دیده و لب تاپ را در اختیار منصوری گذاشته استپو در مدت زمان حضور در ناجیان در جلسه ای با حضور 15 نفر از اعضای انجمن بوده و نه جلسه 3 نفره، قصابان اعتراف داشته تا 12.5 توکلی را در ناجیان دیده و سند حراست دانشگاه زمان خروج توکلی را قبل از ساعت 11 اعلام می دارد. تعداد زیادی از دوستان قصابان ساعت 10.5 او را در نجات دیده اند. منصوری نیز مدعی است توکلی را پس از دریافت لب تاپ ندیده است و ...

3- احمد قصابان اعتراف داشته مطلب فاحشه ها را در اسفندماه نوشته و به توکلی داده است در حالی که آن مطلب با توجه به طرح امنیت اجتماعی و می بایست در اردیبهشت ماه نوشته شده باشد.

4- از ابتدای بازجویی ها با توجه به قرار داشتن لوگوی نشریات بر روی لب تاپ (متغلق به توکلی) سعی در تدوین سناریوی شد که نشریات بر روی این لب تاپ تهیه شده باشد و در جای جای سناریو نیز به آن اشاره شده است. در حالی که هیچ گاه این لب تاپ به دادگاه ارائه نگردید و این در حالی بود که خواسته دانشجویان در طول دوران برگزاری دادگاه ها ارائه مدارک بود.

5- در حالی در انتشار نشریات به مشارکت صابری، رستمی زاد، حکیم زاده، و شیخ پور اشاره شده است که بر بی اطلاعی آن ها تاکید شده است. ولی باید پرسید چگونه مطالبی ایمیل می شود و در ارسال و دریافت آن به این نکته نمی توان پی برد که 1 فایل ارسال شده یا 5 فایل! یا چاپ خانه متوجه نمی شود و فردی که نشریه را چاپ می کند نیز متوجه نمی شود چند نشریه و در چه تیراژی را چاپ کرده است و نهایتاً کسی که نشریه را به دانشگاه منتقل می نماید متوجه تعدد نشریات نمی شود.

6- ادعا شده (با توجه به عدم پیشینه طرح موضوع) تمامی مطالب در کمتر از یک ساعت آماده شده است – نگارش، تایپ، ویرایش، انتخاب عناوین، انتخاب تصاویر، انتخاب شعارها و ...- در حالی که هر فردی می داند انجام همه این کارها محال است. چه بسا که درباره هرمطلبی نیز قرار بوده باشد تبادل نظر نیز گردد.

7- از دیگر موارد ایمیل ارسالی بین قصابان و توکلی است که در آن به ارسال فایلی اشاره می شود. این فایل را قصابان در ساعت 3 بامداد روز دوشنبه از خوابگاه نجات به توکلی در خوابگاه عصاری ارسال کرده است و در حالی که حاوی فایلی نبوده ادعاشده حاوی کاریکاتورهای لستفاده شده در نشریات است. این ایمیل را توکلی در آن شب در اختیار منصوری قرار داده است حال آن که منصوری در خوابگاه ناجیان بوده و ترددی نیز تا صبح صورت نگرفته و امکان ارسال مطلب نیز وجود نداشته است.

8- در طول بازجویی به جلسه ای 3 نفره در فشم اشاره می شود که قصابان در آن حضور نداشته و فقط توکلی و منصوری در آن روز (7 اردیبهشت) در فشم حضور داشته اند.

9- با توجه به اینکه از ابتدا با توجه به نوع چاپ نشریات تردیدی در اسکن بودن لوگو ها و فرمت پشت صفحه نشریات (از نشریات روز 8 اردیبهشت) نیست در طول بازجویی ها حتی با پذیرش اسکن بودن و غیر اصلی بودن لوگوها سعی در یافتن صاحبان و دارندگان لوگوهای نشریات می شد و در این رابطه اعترافاتی نیز اخذ شده است.

10- کارشناسان وزارت مدعی بودند که اعضای انجمن در پی ایجاد تشنج و شلوغ کردن دانشگاه برای برگزاری انتخابات بودند و به این منظور به انتشار نشریات دست زده اند در حالی که انتشار نشریات نمی توانست کمکی به فضای برگزاری انتخابات نماید زیرا رویه در پیش گرفته انجمن که برگزاری تحصن های آرام در صحن دانشگاه و کارهای نشریاتی بدون هیاهو بود در تضاد بوده است و در پرونده نیز در اعترافات دانشجویان با اشاره به جلسات ویژه انجمن می توان اشاره کرد که تصمیم بر دوری از فضای پر التهاب تا زمان برگزاری انتخابات بوده است و شاید همین امر موجب طرح این سناریو شده است.

بخش پنجم: سرنخ های موجود برای کشف حقیقت ماجرا

۱- فردی که محل های پخش نشریات موهن را تعیین نموده آشنایی چندانی با محیط دانشگاه نداشته است. چرا که یکی از این محل ها مقابل دفتر بسیج و ساختمان فرهنگی دانشگاه بوده است، که همان طور که گفته شد رفت و آمد همیشگی اعضای بسیج و کارمندان و مدیران فرهنگی دانشگاه در این محل به مشکوک بودن قضیه می افزاید. محل دیگری که این نشریات در آن جا قرار داده می شود، آسانسور ساختمان ابوریحان دانشگاه امیرکبیر است. جالب آن که ساختمان ابوریحان مجهز به دوربین مداربسته است و حراست دانشگاه به همراه نیروهای امنیتی مستقر در دانشگاه به راحتی می تواستند کلیه اشخاصی که در زمان پخش نشریات داخل آسانسورهای این ساختمان رفت و آمد داشته اند را تشخیص داده و با تحقیق از آن ها فردی که دست به چنین کاری زده است را بیابند. این مسئله در همان روزها توسط مدیران مسئول نشریات به حسینی، نیروی امنیتی مستقر در دانشگاه، و واعظ، مسئول حراست دانشگاه، گوشزد شد. افراد یاد شده پس از مواجهه با این موضوع به شدت جا می خورند و به دانشجویان قول می دهند در اولین فرصت فیلم موجود در دوربین ها را چک کنند. این دو نفر فردای آن روز و پس از آن که به قول خودشان فیلم دوربین ها را با دقت بررسی کرده بودند، داخل آن ها «هیچ چیزی پیدا نمی کنند»! مسئولین حراست و نیروهای امنیتی باید به این سوال پاسخ دهند که «نبودن هیچ چیز» در فیلم یک دوربین مداربسته که به صورت مداوم در حال فیلمبرداری از محیط است، چه معنای منطقی و عقلی می تواند داشته باشد؟! فیلم دوربین مدار بسته مگر به سان قوطی یا صندوقی در بسته است که درش را باز کنند و ببینند «هیچ چیزی» داخلش نیست؟!

۲- با دقت در چاپ ۴ نشریه، وجود چند خط موازی که نشان از ایراد تونر پرینتری است که این نشریات با آن چاپ شده دارد، دیده می شود. نیروهای امنیتی می توانستند جهت کشف این که این نشریات در کدام مرکز تایپ و تکثیر به چاپ رسیده، از تمام دستگاه های موجود در کلیه مراکز تایپ و تکثیر اطراف دانشگاه و میدان انقلاب، که کلیه نشریات دانشجویی در این مدت در مراکزی در این محدوده به چاپ رسیده، یک کپی تهیه کنند و با تطابق آن با نشریات موهن به سرعت دریابند که این نشریات کجا به چاپ رسیده است. این مسئله در روز ۱۰ اردیبهشت و پس از پخش نشریات توسط مدیران مسئول نشریات به «حسینی»، نیروی امنیتی که از ۱۰ روز قبل در حراست دانشگاه مستقر شده بود، گوشزد شد که این فرد در پاسخ به این دانشجویان گفته که کلیه مراکز کپی را امتحان کرده اند و به دستگاهی که چنین ایرادی داشته باشد برنخورده اند. اما پس از آن که دانشجویان بازداشت می شوند، مسئولین مراکز کپی که یک روز پس از برپایی این غایله دستگیر شده بودند، در حضور دانشجویان اعتراف می کنند که نشریات موهن را آن ها و به درخواست دانشجویان بازداشت شده چاپ کرده اند. این تناقض حکایت از آن دارد که یا «حسینی»، مامور وزارت اطلاعات، به دانشجویان در این خصوص دروغ گفته و مرکز کپی ای در این خصوص از طرف آن ها مورد بازرسی قرار نگرفته و از ابتدا اراده ای در نیروهای امنیتی و اطلاعاتی جهت متهم کردن دانشجویان در این حادثه به هر قیمت ممکن وجود داشته است، یا این که تیم بازجویی با اجبار مسئولین این مراکز به اعتراف دروغ در صدد بودند دانشجویان را مجبور کنند تحت انواع و اقسام فشارهای روانی و جسمی علیه خود و دیگران به دروغ به کار نکرده اعتراف کنند.

۳- طاهری، یکی از کارمندان کمیته انضباطی دانشگاه امیرکبیر، در جلسه تفهیم اتهام یکی از دانشجویان به صورتی اتفاقی و در میان سخنان خود به این دانشجو می گوید روزبهانی، مدیرکل فرهنگی دانشگاه، شب قبل از حادثه طی تماسی در خصوص موانع قانونی جهت جلوگیری موقت از انتشار کلیه نشریات دانشجویی از وی استعلام می کند. این مسئله موید ادعای فوق است که در کلیه نهادهای دانشگاه از چند روز قبل در خصوص این مسئله آمادگی ایجاد شده بود. سوال جدی این است در حالی که در هیچ جلسه ای چنین تصمیمی از سوی اعضای انجمن اسلامی امیرکبیر اتخاذ نشده و هیچ گونه شواهد و قراینی که حکایت از وجود چنین طرحی از سوی اعضای انجمن امیرکبیر داشته باشد، وجود ندارد، مسلما شخص یا گروهی که به مسئولین دانشگاه در این خصوص زنهار داده بودند، خود از مجریان این سناریوی شوم بوده اند. لازم به ذکر است در آن ایام کوچکترین مسئله ای که می توانست انجمن پلی تکنیک را به چاپ این نشریات مرتبط نماید به سرعت به آویزه دست نهادهای امنیتی و عملگان گوش به فرمان ایشان بدل می شد. آن ها از کوچکترین مسایل، مانند اشکال فنی سایت روزنا، هم نمی گذشتند و به یکباره از کاه، کوه می ساختند. لذا اگر مکالمه تلفنی، پیام کوتاه، جلسه و یا چیزی از این قبیل وجود داشت که می توانست اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر را به این مسئله پیوند بزند مسلما نیروهای برپا کننده این غایله از این که آن را در بوق و کرنا کنند و در هر کوی و برزن آن را پیراهن عثمان نمایند، دریغ نمی کردند. عدم وجود چنین مسئله ای و نحوه عملکرد مدیران دانشگاه پیش از وقوع حادثه، یکی دیگر از سرنخ هایی است که بر بیگناهی اعضای انجمن اسلامی امیرکبیر و دست داشتن نیروهای امنیتی در این حادثه مهر تایید می زند.

۴- همان طور که در بالا ذکر شد، تشکلی موسوم به «مجمع صنفی نشریات دانشجویی استان تهران» در حاشیه همایش سالانه مدیران مسئول نشریات دانشجویی سراسر کشور، در بولتن خود برای اثبات گناهکار بودن دانشجویان دانشگاه امیرکبیر در غائله نشریات موهن و به خیال این که این بولتن به دست دانشجویان پلی تکنیک، که از طرف مدیریت فرهنگی دانشگاه به این همایش معرفی نشده بوند، نخواهد رسید، اقدام به جعل بیانیه انجمن اسلامی این دانشگاه کرده است. ادبیات این بیانیه جعلی بسیار متفاوت با ادبیات بیانیه های انجمن پلی تکنیک و کاملا منطبق بر مطالب مندرج در نشریات موهن است. همچنین مطالب موجود در این بیانیه جعلی در پی اثبات صحت سناریوی اعلام شده از سوی روزنامه کیهان در اردیبهشت ماه امسال است. لذا آن چه مسلم است این است که هر کس مطالب نشریات موهن را نوشته، هم او بیانیه جعلی را از طرف انجمن اسلامی امیرکبیر نگاشته و در بولتن این تشکل موهوم قرار داده است.

5- همزمان با دانشگاه امیرکبیر این 4 نشریه در سایر دانشگاه های ایران به ویزه دانشگاه های تهران منتشر شد و کمتر از 1 ساعت بسیج دانشگاه های تهران جلوی درب حافظ دانشگاه متحصن شدند. گویا نشریات در امیرکبیر دیر منشر شده اند و یا در دانشگاه های دیگر زود منتشر شده است. در ضمن در همان روز اعتراضات و اعتصابات در سایر شهرها (شیراز، بندرعباس و ...) نیز شکل گرفت و در حالی که دانشجویان دانشگاه و چه بسا فعالان دانشجویی تا چند روز بعد از مطالب منتشر شدده اطلاعی نداشتند بسیاری از بسیجیان خواهان اعدام مدیران مسئول شده بودند و در کاری تشکیلاتی شعارها و خواسته هایی را مطرح می کردند که بیشتر بر التهاب فضا دامن می زد.

6- در کمتر از نیم ساعت از انتشار نشریات در مطلبی از پیش نوشته شده مدیر کل فرهنگی دانشگاه به نصب اطلاعیه در بردهای دانشگاه پرداخت که در ابتدای مطلب آمده بود در پی حوادث چند روز اخیر دانشگاه در درج مطالبی توهین آمیز، همه نشریات تا اطلاعثانوی اجازه انشار ندارند. حال باید پرسید مدیریت در آن شرایط چرا و چگونه با این سرعت به این اقدام دست زده است تا خواسته دیرینه اش که توقیف همه نشریات دانشجویی بود دست پیدا کند.

بخش ششم: ایرادات شکلی و محتوایی نشریات موهن جعل شده

۱- نشریات موهن، ایرادات شکلی و مشکلات ظاهری فراوانی دارد که اثبات می کند این نشریات توسط مدیران مسئول آن منتشر نشده است به طوری که حتی افراد ناآشنا به انتشار نشریه هم با مقایسه این ۴ نشریه با شماره های پیشین این نشریات به خوبی متوجه این امر می شود. پیش از پرداختن ایرادات شکلی نشریات موهن باید این نکته را متذکر شد که در روز شنبه ۸ اردیبهشت ۹ نشریه مستقل از جمله ۳ نشریه ریوار، سرخط و آتیه در اعتراض به آیین نامه جدید نشریات دانشجویی که توسط مدیرکل فرهنگی دانشگاه امیرکبیر تدوین و ابلاغ شده بود، به صورتی هماهنگ و با مطالبی یکسان منتشر شد. لذا صفحه بندی و مطالب یکسان ۴ نشریه موهن الهام گرفته از ۹ نشریه روز شنبه است تا به قول برخی پادوهای گوش به فرمان تیم امنیتی جاعل نشریات این مسئله مسبوق به سابقه نیز بوده و واقعی جلوه کند. باری، برخی ایرادات شکلی نشریات موهن به شرح زیر است:

الف) ۴ نشریه جعلی همگی مانند مدل صفحه بندی نشریه سحر صفحه بندی شده است. اگر مقایسه ای میان شماره جعلی ۳ نشریه ریوار، سرخط و آتیه با نسخه های اصلی پیشین این نشریات انجام دهیم، متوجه این موضوع می شویم که مدل صفحه بندی این ۳ نشریه، به خصوص نشریه سرخط، به کلی با صفحه بندی نسخه جعلی و موهن آن متفاوت است

ب) اشکال اصلی و عمده در لوگو، شناسنامه، و جمله صفحه پشت این ۴ نشریه است که به وضوح مشخص است یک بار از روی نسخه اصلی این نشریات اسکن شده و مجددا استفاده شده است. جالب آن که برای آن که لوگو، شناسنامه نشریه در کنار تاریخ و شماره نشریه غیرطبیعی جلوه نکند، تاریخ و شماره نشریه نیز یک بار تهیه شده، پرینت آن اسکن شده و از نسخه اسکن شده و با کیفیت پایین و همسان با لوگو و شناسنامه استفاده شده است. علاوه بر اشکالات بالا که در کلیه ۴ نشریه موهن مشترک است، ۲ نشریه سحر و سرخط ایرادات خاصی نیز دارند که در زیر به آن ها می پردازیم:

•نشریه سحر: ایراد بزرگ نشریه سحر این است که این نشریه دو هفته قبل از برپایی این غایله توقیف موقت شده بود. در مدتی که نشریه سحر در توقیف بود مدیرمسئول آن، احمد قصابان، به هیچ وجه این نشریه را منتشر نکرد. فقط گهگاه نشریات مستقل دیگر با استفاده از لوگوی نشریه سحر در صفحه پشت خود و با درج عبارت «به یاد» بالای لوگوی این نشریه که در تلفیق با آن «به یاد سحر» خوانده می شد به عملکرد خلاف قانون مدیرکل فرهنگی دانشگاه امیرکبیر اعتراض می کردند. اما این نشریه به هیچ وجه به صورت مستقل در زمان توقیف منتشر نشد. علاوه بر این که لوگو، عکس بابک زمانیان، جمله کنار عکس، شناسنامه و خط زیر لوگو همگی به وضوح اسکن شده است، ایراد دیگری که در نسخه جعلی نشریه سحر مشاهده می شود عدم درج عبارت «با تشکر از همه عزیزانی که در این شماره ما را یاری کرده اند» است که در هر شماره زیر شناسنامه این نشریه منتشر می شد.

•نشریه سرخط: نسخه جعلی این نشریه علاوه بر ایرادات کلی، چندین ایراد خاص دارد که با مقایسه دو لوگو به وضوح مشخص است. علاوه بر موارد فوق، از آن جا که چاپ نشریه تک صفحه ای وقت بسیاری می گرفت، معمولا دانشجویان فرصت نمی کردند دو شماره مختلف از نشریه خود را در دو روز متوالی منتشر نمایند. بر همین اساس جاعلین با این تصور که نشریاتی که در روز شنبه منتشر شده اند، روز یکشنبه منتشر نخواهد شد، شماره نسخه موهن سرخط را شماره ۱۱ زده اند. حال آن که شماره ۱۱ این نشریه روز یکشنبه ۹ اردیبهشت منتشر شده بود. در تصویر شماره ۲، شماره ۱۱ نشریه سرخط آورده شده است.

ج) ایراد دیگر این نشریات نوع چاپ و کاغذ استفاده شده برای چاپ آن هاست. کارشناسان امر چاپ و تکثیر بر این نکته اذعان دارند که چاپ ۴ نشریه موهن نه با دستگاه فتوکپی و نه با دستگاه ریسوگراف که همگی آن ها توسط پرینتر، پرینت گرفته شده است. لازم به ذکر است به علت هزینه بالای پرینت، خصوصا پس از آن که مدیریت فرهنگی دانشگاه امیرکبیر در امر کمک هزینه نشریات دانشجویی مشکلاتی ایجاد نمود، دانشجویان برای انتشار نشریات خود هیچ گاه از پرینت مستقیم کل نسخه ها استفاده نمی کردند. بلکه از فایل نشریه یک پرینت تهیه می کردند و سپس از روی نسخه پرینت گرفته شده، به تیراژ دلخواه کپی می گرفتند. اما بسیجیان دانشگاه به علت آن که بودجه فراوانی از خارج دانشگاه می گرفتند، کلیه نسخ نشریاتشان را پرینت می گرفتند. جالب توجه این که کپی گرفتن از روی نسخه پرینتی نشریه تا حدی موجب افت کیفیت نشریه می شود. از همین رو به نظر می رسد جاعلین ۴ نشریه دانشجویی به سبب آن که کیفیت لوگو و مطالب دیگری که اسکن کرده اند بیش از آن چه که هست پایین نیاید از پرینت مستقیم کلیه نسخه ها استفاده کرده اند. علاوه بر این کاغذ استفاده شده برای چاپ ۴ نشریه موهن نیز به لحاظ وزنی سنگین و در اصطلاح فنی «پرگوشت» است. قیمت این نوع کاغذ بالاتر از قیمت کاغذهایی است که به طور معمول برای چاپ نشریات دانشجویی استفاده می شود.

۲- نشریات منتشر شده به لحاظ محتوایی نیز دارای اشکالات اساسی است که انتساب آن را به مدیران مسئول این نشریات و اعضای انجمن اسلامی امیرکبیر دور از ذهن می سازد. غالب جملات سه مقاله درج شده در این نشریات و عبارات چاپ شده در صفحه پشت همگی در راستای اثبات سناریویی است که کیهان در شماره روز سه شنبه ۱۱ اردیبهشت خود ادعا کرد می کرد بابک زمانیان، دانشجوی بازداشت شده، در اعترافات خود به آن اشاره کرده است. همان طور که پیش از این ذکر شد زمانیان پس از آزادی این قضیه را تکذیب کرده بود. غیر از داستان «اعترافات بابک - ز» که در آن روزها به قوی ترین استدلال نهادهای امنیتی و عملگان گوش به فرمانشان تبدیل شده بود، هیچ گونه شاهد یا قرینه ای مبنی بر این که اعضای انجمن اسلامی در آن زمان برنامه ای مطابق سناریوی مطرح شده داشته اند، وجود ندارد. این سناریو و جملات درج شده در نشریات موهن اگر یک پروژه امنیتی برای ایجاد زمینه برخورد با اعضای انجمن نباشد، حاصل تراوشات ذهن مالیخولیازده ایست که هیچ گونه آشنایی با جنبش های اجتماعی امروز جامعه ایران و کارکردها و مختصات آن ها ندارد.

در اینجا به برخی از جملات کلیدی نشریات موهن اشاره می کنیم.: «اندک اندک به زمان تحقق آروزی دیرینه خود نزدیک می شویم، امروز تمامی خرده جنبش های اجتماعی ایران در کنار یکدیگر و در یک صف متحد قرار گرفته اند: جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، جنبش معلمان، جنبش قومیت ها، جنبش زنان و… . تمامی مطالبات در یک خط اند و دیگر جایی برای تعارف و سازش باقی نمانده است. علی نه نور بود و نه آسمانی و نه مقدس و نه معصوم! علی یک انسان خطاپذیر و غیرمعصوم بود. فراتر از او، محمد نیز چنین بود. حال تکلیف ولی فقیه بسیار روشن تر است! در روزهای آینده، جنبش های گوناگون اجتماعی ایران به یکدیگر می پیوندند و تجربه سیاسی جدیدی را برای ایران رقم می زنند تا همگی در برابر حاکمیت اقتدارگرا و مطلقه، عرض اندام نموده و نظام سیاسی دموکراتیک و سکولاری را خلق کنند. دموکراسی و آزادی بدون هزینه به دست نمی آید و البته در هر فرصتی هم محقق نمی شود. زمان آن، امروز و اکنون است و فردا بسیار دیر است. آری، باید برخواست و حکومتی از جنس دموکراسی ناب مستقر ساخت. قیام+خون=پیروزی، مرگ بر دیکتاتور اسلامی، روحانیت=تحجر، دانشجو+کارگر+معلم=سقوط دیکتاتوری».

علاوه بر این جملات، جملات دیگری در متن سه مقاله درج شده در این نشریات آمده است که با ادبیات استفاده شده در مقالاتی که اعضای انجمن اسلامی در چندین سال اخیر از آن استفاده می کنند به کلی متفاوت است. نمونه مقالات اعضای انجمن امیرکبیر را می توان در سایت خبرنامه امیرکبیر مشاهده کرد. برخی از جملات این مقالات که از بی مایه بودن اذهان نویسنده یا نویسندگانش حکایت دارد به این شرح است: «جای خوشحالی است که دوباره به سال های وحشت آور اوایل انقلاب بازگشته ایم، سال هایی که کمیته ها، جلادی می کردند. اسلام آن است که فلان آیت الله متحجر، تشخیص می دهد! شاید بعدها درباره رکابی بودن زیرپوشان و یا رنگ شرتمان نیز دخالت کنند! تا هم فیها خالدون ما و زندگی مان و افکارمان و حتی بدنمان، باید مطابق با نظر حاکمیت باشد! مثلا در قم چه می گذرد؟! آقایان چه نسبتی با فاحشه ها دارند؟! در قم چه خبر است؟! پیش از آن که جامعه به مرحله ای برسد که در آن، حتی فضای داخل شرتمان را وارسی کنند و از نحوه آمیزش جنسی مان و دفعات آن بپرسند و یا تاکید کنند که حتما باید با پای چپ وارد مستراح شوید، باید چاره ای اندیشید! پس این همه فروع و اصول مسخره چیست؟!»، «جوان های مذهبی و متصلب، غالبا از نظر بهره هوشی از دیگر جوانان در مرتبه ای پایین تری قرار دارند. شرع شکل چیزی را مشخص نکرده و فقط احکام کلی داده است. با توجه به این مطالب بهتر است دختران چادری را کلاغ های سیاهی بدانیم» و «دموکراسی یعنی هیچ کس مقدس نیست، آری باید برخاست و حکومتی از جنس دموکراسی ناب مستقر ساخت». سیاق این مطالب به صورتی است که ناآشنایی مطلق نویسندگان آن را با مفاهیمی چون دموکراسی، حریم خصوصی و… را می رساند. چرا که اگر کسی آشنایی مختصری با مفهوم دموکراسی داشته باشد می داند که دموکراسی ارتباطی به وجود یا عدم وجود مقدسات ندارد. یا این که تشخیص این مسئله چندان دشوار نیست که دموکراسی یک مفهوم روشن است و اصطلاح «دموکراسی ناب» از جمله عباراتی است که برای اولین بار در نشریات جعلی دانشگاه امیرکبیر به کار رفته است. گویا جاعلین آن قدر برای تغییر مفاهیم مختلف از صفت «ناب» استفاده کرده اند که بی توجه به محل به کار رفتن این واژه، ناشیانه در نشریات مجعول دموکراسی را نیز این صفت متصف کرده اند.

بخش هفتم: دوران زندان 3 آذر اهورایی

در حالی که گزارشات وضعیت نامطلوب بند 209 در بیرون منتشر می شد سرانجام با فشارهای مختلف، پس از 5 ماه در 17 مهرماه دانشجویان از بند امنیتی 209 به بند عمومی زندان اوین منتقل شدند و تا زمان آزادی در بند عمومی نگه داری شدند. اگر چه در طول حضور در بند عمومی نیز به تحریک وزارت اطلاعات بارها جهت انتقال دانشجویان به بازداشتگاه نامناسب تلاش هایی صورت گرفت لیک با پیگری خانواده ها و حساسیت رسانه های خبری و توجه برخی مقامات قضایی از این مسئله ممانعت صورت پذیرفت. اگر چه نهایتا در یک اقدام مشکوک قصابان از توکلی و منصوری جدا شد و توکلی به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت و مشکلاتی برای او پیش آمد ولی اتفاق خاص دیگری در این باره صورت نگرفت.

بخش هشتم: روند قضایی پرونده و تخلفات صورت گرفته

1- شعبه 2 بازپرسی امنیت تهران: بازپرس موسوی در حالی که به دلیل اعتصاب غذای (23 روز) توکلی مجبور شده بود زودتر از موعد مدنظر کارشناسان پرونده را از مرحله بازجویی تحویل بگیرد به خود زحمت نداد و به یک سوال بسنده کرد که آیا توکلی، منصوری و توکلی اتهامات را می پذیرند که پاسخ را نیز کوتاه دریافت کرد که دانشجویان نه تنها اتهامات را نمی پذیرند بلکه اعترافات صورت گرفته در بند 209 نیز ساختگی و تحت شکنجه بوده است و این دفاع آخر دانشجویان پیش از ارسال پرونده به شعبه رسیدگی کننده بود.

2- شعبه 6 دادگاه انقلاب: قاضی بابایی که پیش از تشکیل جلسه و در روز ددگاه اجازه مشورت وکیل با دانشجویان را نداده بود با توجه به کیفر خواست معاونت امنیت به صدور حکم پرداخت در حالی که در طول جلسه بابایی اجازه دفاع به دانشجویان را نمی داد سبحانی نماینده دادستان و کارشناسی از وزارت اطلاعات آزادانه به طرح سوال و ارائه گزارش های اطلاعاتی می پرداختند و سرانجام اگر چه تقریب به 20 اتهام در کیفر خواست ذکر می گردد که 2 مورد ارتداد نیز در آن وجود داشت، فقط اتهامات ذیل عناوین کلی توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام را در صلاحیت ادگاه دانست و به اعلام نظر پرداخت و سایر اتهامات را برای رسیدگی به دادگاه عمومی ارسال نمود. پیرامون اتهام توهین به رهبری توکلی، منصوری و قصابان به ترتیب به 2 و 1.5 و 1.5 سال حبس تعزیری( حداکثر محکومیت 2 سال می توانست باشد) و در ارتباط با اتهام تبلیغ علیه نظام توکلی، قصابان و منصوری به ترتیب به 1 و 1 و 0.5 سال حبس تعزیری محکوم شدند (حداکثر 1 سال می توانست باشد) تا در مجموع توکلی و قصابان و منصوری به ترتیب به 3 و 2.5 و 2 سال حبس تعزیری محکوم گردیدند که این حکم مورد اعتراض دانشجویان قرار گرفت و آن را فاقد وجاهت قانونی و بدون اتکا به مدارک و شواهد و مغایر با اظهارات خود می دانستند.

3- شعبه 1043 دادگاه عمومی: پس از صدور حکم ناعادلانه دادگاه انقلاب همگان امید داشتند کهدادگاه عمومی که شرایط ویژه دادگاه انقلاب در آنجا حاکم نیست و قاضی از آزادی بیشتری برخوردار است دوخته بودند. اگر چه با سنگ اندازی های دادستانی و وزارت اطلاعات همچنان وکلا موفق به دیدار با 3 آذر اهورایی نشده بودند ولی در آستانه دادگاه آن ها چند دقیقه ای را با یکی از وکلای خود گذراندند تا نشان از فضایی متفاوت باشد. قاضی جوادی ریاست شعبه 1043 در طول جلسات به طرح سوالات مختلف پرداخت و در طول 3 جلسه چندین ساعته اجازه دفاع به دانشجویان و وکلا داد و از دادستان مدارک و مستندات ادعا شده در کیفر خواست را طلب نمود تا بطلان ادعاهای دادستانی بر او آشکار گردد. او که شدیدا تحت فشار بود شاید اگر مدرکی کوچک دال بر مجرمیت می یافت دانشجویان را محکوم می کرد و از این غائله می گریخت ولی هر چه گشت و تلاش کرد کمتر یافت و نهایتا با اطمینان دانشجویان را از اتهام انتشار نشریات و عناوین کلی توهین به مقدسات و توهین به مقامات که در صلاحیت دادگاه او تبرئه کرد و فقط با ارائه مدرکی در بیان احتمال انتشار نشریات توسط بسیج و پروژه امنیتی خواندن پروژه انتشار نشریات، توکلی و منصوری و قصابان را هر یک به 4 ماه حبس تعزیری با احتساب ایام بازداشت محکوم کرد و با توجه به اینکه تبرئه از اتهام انتشار نشریات در حکم نقض حکم دادگاه انقلاب هم بود تا حل مشکلات اداری و تشریفاتی قرار وثیقه ای 80 میلیون تومانی را تعیین کرد و بدین وسیله با تامین قرار دانشجویان می بایست آزاد می شدند لیک دستگاه امنیتی که این حکم را یک رسوایی بزرگ و شکستی غیر قابل جبران می دید به تکاپو افتاد تا در یک اقدام غیرقانونی مانع از آزادی دانشجویان شود. دوستان و خانواده ها که خبر آزادی را شنیده بودند به جشن و شادی پرداختند ولی افسوس که وقاحت استبداد بیش از آن بود.

4- شعبه 44 دادگاه تجدید نظر: پس از ممانعت از آزادی 3 آذر پلی تکنیکی پرونده های دادگاه انقلاب و عمومی در 5 اتهام کلی توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام و توهین به مقدسات و توهین به مقامات و نشر اکاذیب علیه بسیج و نهادهای امنیتی به دادگاه تجدید نظر رفت. این بار دستگاه اطلاعاتی که با رسوایی در دادگاه عمومی مواجه شده بود با تمام قوا و فشار ممکن به سراغ قاضی ساعدی ریاست شعبه 44 رفت و اگر چه دادگاه دانشجویان را خواست و در جلسه بر فقدان مدارک و نبود شواهد در مجرمیت تاکید کرد ولی سرانجام با تائید اتهام انتشار نشریات در ارتباط با اتهامات توهین به مقدسات، توهین به رهبری، تبلیغ علیه نظام، توهین به مقامات و نشراکاذیب به ترتیب؛ توکلی را به 12، 10، 8 ماه حبس تعزیری و 50 هزار تومان جزای نقدی و تبرئه، قصابان را به 12، 8، 6 ماه حبس تعزیری و 50 هزار تومان جزای نقدی و تبرئه، و منصوری را به 12، 6، 4 ماه حبس تعزیری و 50 هزار تومان جزای نقدی و تبرئه محکوم کرد. بنابراین قاضی ساعدی که حتی از ماده 22 تخفیف مجازات نیز استفاده کرده بود در مجموع توکلی، قصابان و منصوری را به ترتیب به 30، 26 و 22 ماه حبس تعزیری محکوم کرد و بنابراین پایانی پر افسوس برای دستگاه قضائی رقم زد.

5- در ادامه به منظور جلوگیری از آزادی دانشجویان پرونده سازی ها و مانع تراشی های فراوانی صورت گرفت. در روز 17 آردیبهشت توکلی پس از احضار آبان ماه سال 86 به شعبه 9 دادسرای کارکنان دولت احضار شد تا در پرونده ای جدید که مربوط به نشریه ای بود که در آبان ماه سال 85 توقیف شده بود به پاسخ گویی بپردازد. نکته جالب در این پرونده گزارش قرارگاه ثارالله سپاه از نشریه ای دانشجویی بود تا مدعی العموم (دادستانی) توکلی را به اتهام نشراکاذیب و نوهین به رئیس جمهوری به دادسرا احضار نماید.

اما وجدان های بیدار در جریان پروژه نشریات دانشجویی بر بی گناهی ۳ آذر اهورایی مجید توکلی، احمد قصابان و احسان منصوری و سایر دانشجویان بازداشت شده و رنج کشیده پلی تکنیک که به گناه ناکرده و برای جلوگیری از فاش شدن حقایق یکی از کثیف ترین پروژه های طرح شده اقتدارگرایان ظرف چندساله اخیر، طعم تحقیر و توهین و شکنجه را با جسم و روح خود در 17 ماه گذشته چشیدند، گواهی می دهند. اینک اگر چه چشم انتظاری بازگشت سرفرازانه ۳ یار دبستانی به آغوش گرم خانواده و دوستان و هم دانشگاهیانشان در پلی تکنیک به پایان رسید و در پس تمامی فتنه آفرینی های تاریک اندیشان برای ریشه کن کردن نهال تنومند آزادی خواهی پلی تکنیک بیش از پیش به باروری این نهال برومند کمک کرد. انجمن اسلامی دانشجویان اینک در گذر از سخت ترین روزهای عمر خود با سپری کردن پروژه ای هولناک و بازداشت فرزندان بسیاری از پلی تکنیک امروز همچنان ایستاده است تا پیامی باشد به شب نهادان که اراده ما از قدرت استبداد بیشتر است و عزم و طلب آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و قانون گرایی را هرگز رها نخواهیم کرد و در راه عدالت و امنیت و رفاه مردمان سرزمینمان و عزت و شرف و تمامیت ارضی کشورمان کوتاهی نخواهیم کرد و تمام همت خویش را به کار می بندیم تا آزادی را فریاد بزنیم."

هیچ نظری موجود نیست: