۱۳۸۷ آذر ۴, دوشنبه

آزادی در حصار میله ها (نگاهی تحلیلی به پروزه جعل نشریات دانشجویی) - بخش دوم

اما به هر حال اعضای انجمن اسلامی در تریبون موفق خود در روز سه شنبه با محکوم کردن انتشار نشریات و تبری از اتهام انتشار در کنار مدیران مسئول که از ابتدا از انتشار نشریات اعلام برائت کرده بودند، پیروزمندانه خارج شده بودند تا با پایان یافته دانستن این نقشه شوم وارد جریان عادی فعالیت های خود شوند و انتخابات انجمن را در فضایی آرام و به دور از تنش برگزار نمایند. بنابراین روز چهارشنبه ثبت نام کاندیداهای شورای مرکزی به عنوان اولین مرحله انتخابات صورت پذیرفت. لیک شکست خوردگان دستگاه امنیتی و سرسپردگان حاکمیت در دانشگاه که هرگز حاضر به اتمام این دسیسه و برگزاری انتخابات انجمن نبودند به تلاش بیشتر به آتش افروزی و دامن زدن به فضای التهاب پرداختند.

بغض نهادهای امنیتی طراح سناریو از دانشجویان امیرکبیر بیشتر از اعتراض ایشان به احمدی نژاد ناشی می شد. لذا در طول اعتراضات نمایشی پادوهای اجرایی شان، به تواتر به جریان اعتراض شدید دانشجویان دانشگاه امیرکبیر به احمدی نژاد، اشاره می شد. به عنوان مثال در بیانیه ۱۳ نشریه دانشجویی(!!) آمده است: «اهانت به مقدسات اسلامی که در حکم یک انتحار است، پس از آن رخ داد که برخی بازی خوردگان و یا عوامل دشمن، موفق به ممانعت از حضور و سخنرانی رئیس جمهور در مراسم ۲۰ آذر این دانشگاه نشدند و احمدی نژاد بیش از ۵/۲ ساعت در این دانشگاه گفت و شنید». یا در بیانیه ۴ تشکل وابسته به اقتدارگرایان دانشگاه علم و صنعت آمده است: «از همان روزی که اقلیتی مضحک و خودسر در مقابل اکثریت دانشجویان فهیم، زمان سخنرانی رئیس جمهور با ادبیاتی هتاکانه و چاله میدانی اکثریت حاضر را به سخره گرفتند انتظار چنین روزی می‌رفت که با تسامح و خویشتن‌داری بی مورد حضرات کار بدانجا رسد که دانشجونمایی که هرّ دین را از برّ سیاست تشخیص نمی‌دهد با کمال بی‌شرمی در هرزنامه‌ای بنویسد که هیچ کس مقدس نیست». در بیانیه شماره ۲ بسیج امیرکبیر نیز آمده است: «در شناخت رذالت این جریان همین بس که در مراسم سخنرانی رئیس جمهور در دانشگاه، شاهد بودیم که چگونه عکس رئیس جمهور مظلوم را به آتش کشیدند و شعارهای اهانت آلود و بسیار زننده، علیه ایشان سر دادند». البته باید دانست بیانیه شماره 2 بسیج به عنوان مهمترین سند روزهای نخستین بازداشت دانشجویان بر علیه آنان به کار گرفته می شد و ارتباطی تشکیلاتی بین طراحان و ادامه دهندگان پروژه با نویسندگان آن بیانیه وجود داشت. خرمشاد، معاون فرهنگی وزیر علوم، نیز در این زمینه گفت: «زمانی که چند ماه قبل رییس جمهور در دانشگاه امیرکبیر حضور پیدا کرد ما شاهد بروز و ظهور تاسف‌بار رادیکالیزم کور بودیم و عده‌ای حتی علت عدم حضور رییس جمهور سابق کشور در این دانشگاه را ترس ایشان از این روحیه آنارشیستی و معرکه‌گیر خود ارزیابی کرده و بدان افتخار هم کردند، همان زمان هم معلوم بود که این منطق پایان خوشی نخواهد داشت».

تکذیب مداوم اعضای انجمن اسلامی امیرکبیر و حضور پر رنگ ایشان در فضای رسانه ای سبب شد، تا معاون وزیر علوم و مسئولان دانشگاه امیرکبیر نیز پا به صحنه گذارند تا با موضع گیری جانبدارانه خود سناریویی که در حال دود شدن بود را بار دیگر شارژ کنند. خرمشاد، که مشهور به نفوذی نیروهای امنیتی در دانشگاه علامه است، در موضع گیری روز چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت خود گفت: «عده‌ای می‌گویند لوگوهای نشریات دانشجویی ساختگی است و نویسندگان مطالب انتشار پیدا کرده آن موضوعات را نفی می‌کنند اما استدلال مقابل قابل توجه نیست، مطرح است که می‌گویند با توجه به گذشته و سابقه و نوشته‌هایی که در نشریات و وبلاگ‌های آنان چاپ شده است این موضوع قابل پیش‌بینی بوده و قابل اثبات است و در ادامه‌ی آن نوشته‌ها طبیعی است که چنین موضوعی رخ دهد». در ادامه مدیریت دانشگاه نیز به تمام توان به پرونده سازی و التهاب افرینی مشغول شد. بنابراین علیرضا رهایی، رئیس دانشگاه امیرکبیر، نیز طی بیانیه ای اظهار داشت: «با کمال تاسف نه تنها در روزهای اخیر بلکه طی چند سال گذشته با سوءاستفاده از رافت اسلامی و باورهای آزادیخواهانه و عدالت‌طلبانه، گروهی اندک با بهره‌گیری از برخی منابع و امکانات،‌ رفتاری را پیش گرفتند که طی سالهای گذشته، برخی از مواقع درصدد ایجاب آشوب و بلوا در این دانشگاه برآمده و حریم‌شکنی و طرح مسائل هنجارشکن سخیف به بهانه آزادی‌خواهی و مدنیت‌جویی، زمینه‌ ایجاد تنش و اخلال بر بستر آرام آموزش و پژوهش این دانشگاه فراهم می‌نمودند… در حالی که قاطبه خانواده پلی‌تکنیک به محکومیت این اقدامات توطئه‌آمیز مشغول بودند، گروهی اندک با رویکرد تداوم خط آشوب و التهاب در دانشگاه اقدام و به اعمال آشوب‌گرانه کردند و با انجام رفتارهای تحریک‌آمیز برای ایجاد درگیری بین دانشجویان و اهانت و هتاکی، به ضرب و شتم کارکنان انتظامات دانشگاه پرداختند و دو نفر از کارکنان شریف انتظامات را روانه بیمارستان کردند».

سایت رسمی بسیج دانشگاه امیرکبیر در روز سه شنبه به درج خبر ویژه ای پرداخت که در آن مدعی شده بود جریانی زنجیره ای در نشریات دانشجویی در پی ایجاد اغتشاش و برهم زدن نظم دانشگاه و کشور است. در این مطلب به بیش عنوان نشریه و مدیران مسئول آن (از جمله 4 نشریه جعل شده) و تعدادی از اعضای انجمن اسلامی اشاره شده بود. در این مطلب با اشاره ویژه به محمودیان و توکلی از وجود جلسات برای تدوین برنامه های اعتراضی اشاره شده بود و گویا قرار بود با گذر اعضای انجمن از موضوع نشریات و شروع پروسه انتخابات موضوع به شکلی دیگر و در جایی دیگر از سر گرفته شود.

روز چهارشنبه جمشیدی، سخنگوی قوه قضاییه، اعلام می نماید که «۴ - ۵ نفر از دست اندرکاران تهیه نشریات موهن دستگیر شده اند». اعلام غیردانشجو بودن این افراد آب سردی بود که بر روی نیروهای امنیتی طراح پروژه، مسئولین وزارت علوم و دانشگاه امیرکبیر، بسیج و دیگر پادوهای اجرایی این پروژه ریخته شد. کیهان روز پنج شنبه بار دیگر و این بار در سرمقاله خود به دست داشتن دانشجویان عضو انجمن اسلامی امیرکبیر در تهیه و توزیع نشریات موهن تاکید کرد. روزنامه کیهان محل توزیع این نشریات را سالن غذاخوری دانشگاه امیرکبیر ذکر می کند. جامعه اسلامی دانشکده قضایی طی نامه ای به سعید مرتضوی از وی درخواست می کند که این پرونده را در دست گیرد. بسیج دانشگاه امیرکبیر فردای آن روز در نامه ای سرگشاده به رئیس قوه قضاییه که با تهدید مستقیم هاشمی شاهروی آغاز می شود، با اتخاذ لحنی دستوری آورده است: «بدیهی است درصورت عدم توجه کامل به این خواسته ها، دانشجویان مذهبی دانشگاه امیرکبیر شخص شما را نیز در ارتکاب دوباره این توهین ها در آینده شریک دانسته و با اذن مقام عظمای ولایت اقدام به اجرای عدالت و تنبیه مسببین این هتک حرمت خواهند کرد. می بایست بدون اطاله موضوع در دادگاهی به این جرم رسیدگی و اشد مجازات در نظر گرفته شود. توجه به این نکته ضروریست که این چندمین اتفاق مشابه در این دانشگاه است. بایستی ادامه تحصیل این اراذل و اوباش در تمامی دانشگاههای کشور ممنوع اعلام شود…در پایان هشدار می دهیم هرگونه کاهلی در اجرای مفاد چهارگانه بالا سبب خشم هرچه بیشتر امت انقلابی و دانشجویان مسلمان شده و خود رأساً و شخصاً به تکلیفی که انقلاب و خون شهدا بر دوش آنان نهاده اند عمل خواهند کرد». مجتبی ابراهیمی، دبیر جامعه اسلامی دانشجویان، نیز طی نامه ای به احمدی نژاد ضمن ابراز نارضایتی شدید از اظهارات جمشیدی، می گوید: «از حضرتعالی قاطعانه خواستاریم در تعامل با قوه قضائیه موکداً از مسئولان آن قوه بخواهید این چنین بی‌تفاوت با توهین به همه مقدسات ۷۰ میلیون ایرانی دیندار برخورد نکنند.‌ مصاحبه سخنگوی آن قوه مبنی بر غیر دانشجو بودن دستگیر شدگان فاجعه دانشگاه امیرکبیر … هیچ توجیهی برای قوه‌ای که باید مجری عدالت اسلامی باشد، نیست». سعید مرتضوی نیز چاره را در آن دید که تیم خود را وارد غایله نماید. قاضی حداد، معاون مرتضوی، روز پنج شنبه دستور بازداشت مدیران مسئول را صادر می نماید و احمد قصابان به عنوان اولین مدیرمسئول بازداشت می شود. هفته پس از دستگیری احمد قصابان روز به روز بر اعتراض دانشجویان نسبت به دستگیری این دانشجوی بی گناه افزوده می شد، به طوری که یکی از این روزها دانشجویان با حضور در مقابل کلاس درس رهایی، رئیس دانشگاه، از وی می خواهند نسبت به عملکرد خود و دستگیری دانشجویان پاسخگو باشد. اما نیروهای انتظامات دانشگاه با مشت و لگد به جان دانشجویان خشمگین می افتند تا اجازه ندهند دست ایشان به رئیس بی وجود دانشگاه برسد. رئیس دانشگاه پس از آن که خود را ساعت ها در کلاس حبس می کند عاقبت از پنجره طبقه دوم ساختمان عمران با نردبان فرار می کند و برای آرام کردن جو دانشگاه در حالی که احمد قصابان در سلول انفرادی بند ۲۰۹ تحت شدیدترین فشارها و غیرانسانی ترین شکنجه ها قرار داشت، به ایسنا اعلام کرد: «با تحقیقات صورت گرفته احمد قصابان در بند عمومی زندان اوین نگه داری می شود».

نیروهای امنیتی و پیاده نظام آن ها همچنین در آن زمان تلاش بسیاری جهت گرفتن حکم محکومیت دانشجویان از مراجع تقلید، نمودند. اما هیچ یک از مراجع، حتی مراجع نزدیک به طیف تندرو حاکمیت، نخواست آبرو و اعتبار خود را بر سر پروژه سوخته نیروهای امنیتی بگذارد. بسیج دانشگاه امیرکبیر از سر ناچاری حتی دست به دامان آیت الله منتظری نیز شد که ایشان با صدور فتوایی تکذیب مدیران مسئول نشریات را شرعا «مسموع» دانسته بودند. پس از درج این فتوا و آن استفتا در خبرگزاری ایلنا، بسیج دانشگاه امیرکبیر که گاف بزرگی در این زمینه داده بود دست به تکذیب و فحش پراکنی علیه آیت الله منتظری زد. اما ایلنا با انتشار متن استفتا که در سربرگ و با مهر بسیج به دفتر ایشان فکس شده بود، پرده از این رسوایی برداشت. پس از آن نیز جمع کثیری از مراجع(منتظری، گرامی، بیات، موسوی اردبیلی، صادقی تهرانی) اخذ اعتراف تحت شکنجه را مردود دانسته و استناد به این گونه اعترافات جهت صدور حکم را شرعا غیرقابل قبول خواند.

فراموش نکنیم که این سناریو به منظور درگیر کردن کاذب انجمن اسلامی امیرکبیر با مسئله ای خودساخته، ایجاد جو رعب و وحشت و در نهایت جلوگیری از برگزاری انتخابات سالانه این انجمن طرح ریزی شده بود. اما انجمن اسلامی امیرکبیر علیرغم تمامی این تهدیدها و فشارها با عزمی راسخ به سمت برگزاری انتخابات خود پیش می رفت. قاضی حداد چاره را در آن دید که تعداد بیشتری از دانشجویان را دستگیر کند و در حین دستگیری جو رعب و وحشت را بیش از پیش تقویت نماید. لذا در روز دوشنبه 17 اردیبهشت که قرار بود تریبون آزاد شورای صنفی و انتخابات انجمن اسلامی برگزار شود، احضاریه هایی را برای پویان محمودیان، مجید شیخ پور، مقداد خلیل پور، سه مدیرمسئول نشریات جعل شده،به دفتر حراست دانشگاه ارسال کرد. حراست دانشگاه امیرکبیر در اقدامی هماهنگ از این 3 نفر درخواست می کند که از خوابگاه خارج شده و به دفتر حراست مراجعه کنند. به محض خروج این 3 دانشجو از خوابگاه، نیروهای امنیتی ایشان را مورد تعقیب قرار می دهند و خلیل پور را به شکل وحشیانه ای بازداشت می نماید. بسیج دانشگاه امیرکبیر نیز در همان روز از پناهیان، تنها روحانی که آن زمان حاضر شد یک تنه بیانیه صادر نموده و از موضع نیروهای امنیتی دفاع کند، برای سخنرانی در دانشگاه امیرکبیر در خصوص نشریات موهن دعوت به عمل آورده بود. روز سه شنبه در چند قدمی محل سخنرانی پناهیان، انتخابات انجمن اسلامی امیرکبیر با حضور پر تعداد و پرشور دانشجویان برگزار شد. بسیج دانشگاه امیرکبیر سه روز قبل از برگزاری انتخابات در نامه ای به رئیس دانشگاه در خصوص برگزاری انتخابات انجمن اسلامی به صورت تلویحی هشدار داده بود. در بخشی از این نامه آمده بود: «جناب آقای دکتر رهایی، گویا جماعت مزدوران و فریب خوردگان جاهل، این سکوت مصلحت آمیز ما را تعبیر به بی غیرتی کرده اند، چرا که باز زمزمه هایی به گوش می رسد که نشان از قانون شکنی قریب الوقوعی به منظور به انحراف کشاندن اذهان دانشگاهیان از برخورد با موهنین و اجرای توطئه شوم دیگری، جهت ایجاد آشوب در دانشگاه دارد. در چنین شرایطی حضور همه جانبه و پرقدرت انتظامات دانشگاه جهت جلوگیری از تحقق اهداف این عناصر آشوب طلب، ضروری به نظر می رسد. در غیر اینصورت ما خود دست به کار شده و در مقابل هرنوع قانون شکنی محکم خواهیم ایستاد. بدیهی است مسئولیت عواقب آن تنها بر عهده شخص شما خواهد بود». اما عاقبت در مقابل اراده جمعی قاطبه دانشجویان نه از انتظامات پر قدرت کاری برآمد و نه از بسیجیانی که به قول خودشان دست به کار شده بودند تا به زعم ایشان مقابل قانون شکنی(!!) بایستند. بسیج، انتظامات، حراست، کارمندان نهاد رهبری تا از ماجرا مطلع شوند، یک ساعتی گذشت. رای گیری به سرعت انجام گرفت و هم زمان با اتمام تعرفه های رای نیروهای فوق الذکر با تمام قوا و سراسیمه خود را به محل رای گیری رساندند. دانشجویان پلی تکنیک در صفوفی به هم فشرده، چندین ردیف زنجیره انسانی مقابل صندوق های رای تشکیل دادند. دست اندرکاران هیات نظارت بر انتخابات به سرعت صندوق های آرا و لیست اسامی رای دهندگان را جمع آوری کرده و صندوق ها را از دانشگاه خارج کردند. بسیج، حراست و نیروهای امنیتی تمام تدابیر و تلاش دو هفته ای خود را بی ثمر می دیدند. انتخابات برگزار شد و پس از نزدیک به دو هفته التهابات فرسایشی، دانشگاه رو به آرامش می گذارد. محمودیان و شیخ پور دوشنبه احضاریه خود را دریافت می کنند و شیخ پور متوجه می شود که احضاریه ای نیز برای مجید توکلی در حراست موجود است. در آخرین ساعات شب توکلی به حراست خوانده می شود و توکلی نیز با رویت احضاریه در صبح سه شنبه محمودیان و شیخ پور را در دادگاه انقلاب همراهی می کند تا دامنه احضار و بازداشت ها از مدیران مسئول فراتر رود. حتی مسئولین دادگاه انقلاب نیز دیگر دلیلی برای پیش بردن سناریوی سوخته نمی دیدند. دانشجویان پس از بازپرسی چندین ساعته به خوابگاه بازگشتند. ولی از ایشان خواسته شد که فردای آن روز، بار دیگر مراجعه کنند. چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت برای روز دوم صندوق های رای انتخابات انجمن اسلامی به صحن دانشگاه آمدند. بر خلاف روز پیشین از هیاهو و جار و جنجال خبری نیست. بسیج و حراست همچنان در بهت و حیرت آن چه اتفاق افتاد فرو رفته بودند. انتخابات روز دوم در کمال آرامش برگزار شد. دانشجویانی که به خاطر اتمام تعرفه نتوانسته بودند روز سه شنبه رای دهند، آرای خود را در روز چهارشنبه به صندوق ها ریختند. مجید شیخ پور، پویان محمودیان و مجید توکلی برای روز دوم به دادگاه انقلاب مراجعه کردند. اما پس از یک روز تیم امنیتی که خود را در جلوگیری از برگزاری انتخابات ناکام می دید تصمیم گرفت سناریوی سوخته را به حال خود رها نکند تا از این طریق هم زهر چشم و انتقامی از دانشجویان پلی تکنیک بگیرند و هم رها نمودن پروژه به این وسعت موجب لطمه به آبروی تیم طراح آن نگردد. عزم تیم سعید مرتضوی جهت برخورد شدید و انتقام گیری جزم شده بود. چهارشنبه 19 اردیبهشت محمودیان، شیخ پور و توکلی هم به دو یار در بند خود قصابان و خلیل پور پیوستند. پس از آن بود که مصاحبه های زنجیره ای قاضی حداد که هر بار از یقینش مبنی بر این که انتشار نشریات موهن توسط دانشجویان دستگیر شده انجام پذیرفته، سخن می گفت، آغاز شد.

جمعه ۲۱ اردیبهشت یک هفته پس از آغاز بازداشت ها، دو عضو بسیج دانشگاه امیرکبیر در میزگردی در خبرگزاری ایسنا حاضر شدند. ایشان در این میزگرد در عین حال که سعی می کنند همچنان بر این موضع که انتشار نشریات توسط اعضای انجمن اسلامی امیرکبیر انجام شده پافشاری کنند، اما با ساده لوح و فریب خورده دانستن ۴ مدیرمسئول سعی می کنند در درجه اول اصلاح طلبان را به عنوان خط دهندگان پروژه آشوب در دانشگاه معرفی کنند و در درجه دوم، این قضیه را به خارج از کشور ارتباط دهند. علت این عمل آن ها نیز کاملا مشخص است. مقصر جلوه دادن و محکوم نمودن دانشجویان پس از برگزاری انتخابات انجمن اسلامی نه تنها دیگر سودی به حال طراحان سناریو ندارد که به سبب دانشجو بودن این افراد ممکن است هزینه هایی را برای آن ها رقم بزند. تیم طراح این پروژه با خود اندیشیده اند که اعتراف گیری از دانشجویان بر علیه نیروهای سیاسی کشور بسیار راحت تر از اعتراف گیری علیه خودشان است. در این حالت قضیه دانشجویان با یک عذرخواهی و طلب عفو و بخشش حل می شود و هزینه اضافی بر دوش نیروهای امنیتی نمی افتد. بهانه خوبی نیز جهت ردصلاحیت و برخورد با نیروهای سیاسی به دست نیروهای اقتدارگرا می افتد. لذا سناریوپردازان فرمان را به سمت اصلاح طلبان چرخانده و نیروهای گوش به فرمان ایشان نیز همان می کنند که آن ها می خواهند. چراغی در همین زمینه می گوید: «انتشار این مطالب از سوی مدیرمسوول نشریات نیست، چرا که ما با برخی از این افراد هم‌اتاقی هستیم و آن‌ها جزء ساده‌ترین افراد هستند مثل قصابان که به خاطر انتشار نشریه سحر بازداشت شده است. وی بچه شهرستانی ساده‌ای است که روز اولی بود که در دانشگاه وارد شد در این فضاها نبود و برخی از سادگیش استفاده کردند. ریشه‌ی این جریان‌های التقاطی در آن طرف مرزهاست. صبح همان روز که این نشریات قرار بود منتشر شود یک سایت مطالبی و بیانیه‌ای که کار این افراد نیست را منتشر و بعد از آن اعلام کرد که دلیل اعلام آن در این ساعت به خاطر مشکل ساعت، سرور و غیره بوده است. جریانی که در دانشگاه امیرکبیر شکل گرفته است بارها مورد سوءاستفاده جریان‌های سیاسی بوده است». افراشته نیز در این میزگرد مدعی شد: «نشریات منتشر شده قسمتی از پروژه‌ای است که دولت را تخریب کند. عوامل بیرونی دانشگاه را بهترین مکان برای عملی کردن خواسته‌های خود می‌دانند چرا که دانشجویان جوان هستند، تحریک می‌شوند و در دانشگاه می‌توانند تبلیغات زیادی انجام دهند. به عقیده‌ من شروع این جریان از زمانی بود که جریان التقاطی بعد از دوم خرداد در دانشگاه‌ها شروع به کار کردند. مسبب این نشریات را من چهار نفر دانشجوی دانشگاه امیرکبیر نمی‌دانم بلکه به عقیده‌ی من کسانی خارج از دانشگاه هستند که دانشگاه را الگوی حزبی خود می‌دانند و می‌خواهند به خواسته‌های خود برسند. دشمنان ما آن قدر کم خردانه عمل می‌کنند که رد پای آنها همیشه باقی می‌ماند. دوستان خارج از دانشگاه به اندازه‌ای ناشیانه عمل کردند که کلی رد پا بر جای مانده است. از مطالبی که در یک سایت آنها منتشر شد مشخص است که این برنامه کاملا از قبل برنامه‌ریزی شده است». هفته ای پس از این مصاحبه، یعنی در تاریخ ۲۸ اردیبهشت، بسیج امیرکبیر در سایت خود در مطلبی ذیل عنوان «شکست لمپن ها در دانشگاه امیر کبیر، هواداران نفاق دست و پا می زنند»، آورده بود: «اما به هر حال…نقشه طراحی شده توسط هواداران نفاق که سرکردگانشان در دفتر حزب مشارکت و سازمان های جاسوسی غرب آرمیده اند، ناکام ماند». بعدها انجمن اسلامی مستقل در سایت خود می نویسد: «البته همچنان سوالاتی همچون انتشار این خبر پیش از رخداد آن توسط سایت روزنا متعلق به اعتماد ملی و ارتباط این حادثه با عوامل بیرون دانشگاه و حلقه متصل کننده این ارتباط وجود دارد که می توان آن را از ماجرای بدست آمده مهم تر دانست چرا که این افراد از نگاه طراحان اصلی خارج دانشگاه نقشی همچون دستمال کاغذی را دارند و به راحتی می توانند فردا بازهم از این گونه اقدامات را طراحی نمایند».

از شنبه ۲۲ اردیبهشت نیروهای امنیتی احضاریه های جداگانه ای برای چند عضو دیگر انجمن اسلامی فرستادند. احسان منصوری، عباس حکیم زاده، علی عزیزی و علی صابری هم در پروژه دستگیری قرار گرفتند. احسان منصوری پس از ۱۰ روز تعقیب و گریزی که در آن حراست دانشگاه امیرکبیر نقشی پر رنگ ایفا نمود، به طرز وحشیانه ای دستگیر شد. عباس حکیم زاده و علی صابری نیز که به توصیه مسئولین دانشگاه و برای تسهیل شدن بازداشتشان به شهرستان رفته بودند، دو هفته پس از احسان منصوری دستگیر و روانه بند ۲۰۹ زندان اوین شدند.

در پایان این بخش ذکر این نکته ضروری است که از روز اول اردیبهشت و یک هفته قبل از این حادثه یکی از نیروهای امنیتی به نام «حسینی» در حراست دانشگاه امیرکبیر مستقر می شود و تا حد زیادی اداره دانشگاه را در دست می گیرد. مدیران مسئول نشریات جعل شده پس از برپا شدن این غایله در روز دوشنبه بارها با حسینی ملاقات داشته و با او صحبت کرده اند. جالب آن که حسینی گه گاه در برخی از جلسات بازجویی دانشجویان بازداشت شده حضور می یافت. از مرور همه جانبه این غایله به خوبی درمی یابیم که جعل نشریات دانشجویی، نه کار اعضای خرده پای بسیج و نه کار مدیران دانشگاه بوده است. هماهنگی با روزنامه کیهان، چندین سایت و خبرگزاری و همچنین مدیریت وزارت علوم و دانشگاه امیرکبیر و…. حکایت از این دارد که مدیریت و فرماندهی این پروژه را تیمی امنیتی بر عهده داشته است. واکنش های سریع، زودهنگام و غیرطبیعی بسیج و همچنین نوع برخورد حراست و انتظامات دانشگاه و همچنین مدیریت فرهنگی دانشگاه امیرکبیر در این حادثه، همان طور که خود این نیروها بعضا اشاره کرده اند، بدون شک حکایت از این دارد که آمادگی قبلی ای در این خصوص در این ارگان ها ایجاد شده است. این امکان وجود دارد که تیم طراح این سناریو به منظور واقعی جلوه دادن پروژه برای بسیج و مدیریت دانشگاه امیرکبیر، از چند روز قبل به آن ها در خصوص قصد انجام چنین کاری از سوی اعضای انجمن اسلامی هشدار داده باشد.

لازم به ذکر است در ابتدای برپایی این غائله و به علت سرعت سیر حوادث و اتفاقات، و همچنین واکنش های سریع و غیرطبیعی بسیج و مدیریت دانشگاه امیرکبیر این مسئله را به ذهن همگان متبادر کرده بود که حداقل اعضای رده بالای بسیج و برخی مدیران فرهنگی دانشگاه در طراحی این پروژه نقش داشته اند. به عنوان مثال در همان ایام، سایت های خوابگاه های دانشگاه امیرکبیر، برای انجام تحقیقات پلمب شد. پس از پلمب سایت خوابگاه عصاری، مظاهر گنجی، یکی از اعضای تشکیلاتی بسیج دانشگاه امیرکبیر، سراسیمه به خوابگاه مراجعه می کند و از مسئول سایت می خواهد به او اجازه دسترسی به فولدر شخصی اش را بدهد. اما مسئول سایت خوابگاه به او می گوید مسئولین حراست دانشگاه به او گفته اند هیچ یک از دانشجویان تا اطلاع ثانوی حق استفاده از سایت خوابگاه را ندارند. مظاهر گنجی پس از دعوا و مشاجره فراوان با مسئول سایت طی تماسی که با حمیدرضا افراشته، یکی از اعضای رده بالای بسیج پلی تکنیک، برقرار می کند از وی می خواهد جهت دسترسی او به فولدر شخصی اش در سایت خوابگاه با مسئولین دانشگاه مذاکره نماید. بلافاصله پس از این تماس، واعظ، رئیس حراست دانشگاه، طی تماسی با مسئول سایت خوابگاه از وی می خواهد اجازه دهد این دانشجو از سایت استفاده نماید. مسئول سایت خوابگاه که یکی از دانشجویان دانشگاه است نسبت به این مسئله مشکوک شده و پیش از آن که به این عضو بسیج اجازه دسترسی به فولدر شخصی اش را بدهد یک کپی از فولدر شخصی او تهیه می کند. مظاهر گنجی پس از دسترسی به سایت کل محتوای فولدر شخصی اش را پاک می کند. مسئول سایت خوابگاه پس از بررسی کپی فولدر شخصی این عضو بسیج علاوه بر یافتن مقادیر زیادی عکس و فیلم مستهجن، فایل شماره های پیشین نشریات جعل شده را می یابد. پس از آن که مسئول سایت خوابگاه عصاری این مسئله را به اطلاع مسئولین حراست دانشگاه می رساند، مظاهر گنجی برای مدت یک هفته به دانشگاه ممنوع الورود شده و پس از آن بلافاصله به دانشگاه صنعتی اصفهان منتقل می شود و تا پایان ترم در این دانشگاه تحصیل خود را ادامه می دهد. این مسئله یکی از نمونه های همکاری نزدیک مدیریت دانشگاه با نیروهای بسیج، زدون اتهام به هر نحو ممکن از ایشان و بازگرداندن جهت اتهام به سوی دانشجویان مظلوم و بیگناه پلی تکنیک است. اما، بررسی دقیق این موضوع آشکار می کند که این پروژه وسیع تر از آن بوده است که بخواهد توسط اعضای بسیج یا مدیران میانی دانشگاه انجام شده باشد. این پروژه آن قدر بزرگ بوده که اطلاع داشتن اعضای رده بالای بسیج از آن نیز ممکن بود به دادن گاف هایی بیانجامد که آبروریزی جبران ناپذیری به بار آورد. لذا آن چه مسلم است این است که طرح ریزی این پروژه توسط تیمی امنیتی انجام شده و پیش از آن صرفا آمادگی اولیه ای با مدیریت دانشگاه و اعضای رده بالای بسیج انجام شده است. واکنش دور از انتظار نیروهای امنیتی در همان روزهای نخستین در «پروژه امنیتی» خوانده شدن این مسئله از سوی دانشجویان قابل توجه است. روز پنج شنبه ۱۳ اردیبهشت پیش از دستگیری احمد قصابان، نیروهای امنیتی با ربودن مجید شیخ پور ضمن ضرب و شتم این دانشجو به وی تاکید می کنند که از دانشجویان بخواهد از «پروژه امنیتی» خواندن این غائله خودداری کند.

بخش دوم: در مدت بازداشت دانشجویان چه گذشت؟

پیش از هر چیز در این بخش بایستی به روند بازجویی های بابک زمانیان، که اوایل اردیبهشت و پیش از برپایی این غائله بازداشت شده بود، از زمانی که در اختیار نیروهای امنیتی قرار گرفته بود اشاره کرد. بابک زمانیان از لحظه آزادی و در حالی که هنوز از اتفاقاتی که طی این مدت به وقوع پیوسته اطلاع نداشت، اولین سوالی که از دوستان خود پرسید این بود که قضیه نشریات دانشجویی چیست؟! بازجویی های که از ابتدا از بابک زمانیان به عمل آمده همگی حول نشریات دانشجویی و نقش هر یک دانشجویان فعال پلی تکنیک در زمینه تهیه و پخش نشریات بوده است. بازجویان همچنین از زمانیان خواسته اند به صورت جزئی در مورد نقش پویان محمودیان، مجید توکلی، احمد قصابان، عباس حکیم زاده و… در نشریات دانشجویی دانشگاه توضیح دهد. بازجویان از روز شنبه ۸ اردیبهشت در جریان بازجویی ها به بابک زمانیان به صورت مداوم گوشزد می کردند که «خیلی شانس آوردی که الان بیرون نیستی و زودتر دستگیر شدی!»

نیروهای امنیتی در طول مدت بازداشت دانشجویان تمام تلاش خود را معطوف به این قضیه می کنند که اعترافاتی در جهت چگونگی عملیاتی شدن چاپ و پخش نشریات موهن از دانشجویان بازداشت شده اخذ کنند و در این مقطع از انگیزه این عمل (آن چه پیش از این در روزنامه کیهان آمده بود)، توجه چندانی نشان نمی دهند. تیم بازجویی در ابتدا سناریوی مشخصی در خصوص چگونگی انجام این عمل توسط دانشجویان نداشتند. حتی زمینه فعالیت دانشجویان بازداشت شده را در دانشگاه نمی دانستند. لذا چندین سناریو را امتحان می کنند و تحت فشار و شکنجه، چند نوبت اعترافات مختلفی از دانشجویان می گیرند. به عنوان مثال در ابتدای دستگیری به احمد قصابان القا می کنند که او نشریات را برای چاپ به چاپخانه برده است. ۴ - ۵ نفر از مسئولین مراکز تایپ و تکثیر میدان انقلاب که در ابتدا دستگیر شده بودند از سوی تیم بازجویی مجبور می شوند که با دادن شهادت دروغ قصابان را فردی معرفی کنند که برای چاپ نشریات موهن به آن ها مراجعه کرده است. لذا برای تشدید فشار به این دانشجو این افراد به اتاق بازجویی قصابان برده می شوند و در حضور وی به دروغ نسبت به این مسئله اعتراف می کنند. یکی از این افراد به احمد قصابان می گوید: «پسرجان چرا دروغ می گویی؟ خودت آمدی و گفتی ۴ تا نشریه داری و می خواهی بزنی. به همین نشان که بر سر قیمت با هم صحبت کردیم که من گفتم برگی ۴۰ تومان می زنم و تو گفتی برگی ۳۰ تومان که دست آخر سر برگی ۳۵ تومان توافق کردیم». احمد قصابان در پاسخ می گوید: «آقای عزیز، شما چرا دروغ می گویید؟ ما نشریاتمان را از برگی ۲۰ تومان بیشتر نمی زنیم و شما خودتان می دانید که مراکز زیادی در میدان انقلاب هستند که هر برگ A۳ را تا ۱۸ تومان هم می زنند. مگر من دیوانه ام که نشریه ام را برگی ۳۵ تومان بزنم؟!». همچنین تیم بازجویی از احمد قصابان می خواهند که اعتراف کند نشریات را در سلف غذاخوری دانشگاه توزیع کرده است. جالب آن که پس از انتقال دانشجویان به بند عمومی این دانشجویان متوجه می شوند چند روز پیش از آن که بازجویان آن ها را جهت اعتراف به موردی خاص تحت فشار و شکنجه قرار دهند، از قبل آن چه قرار است دانشجویان به آن اعتراف کنند در رسانه های وابسته به نهادهای امنیتی به عنوان اعتراف دانشجویان آمده است. که در همین زمینه می توان به سرمقاله روزنامه کیهان که به توزیع نشریات در سالن غذاخوری اشاره کرده و موضع گیری دبیر سیاسی جامعه اسلامی دانشجویان که احمد قصابان را عامل چاپ نشریات عنوان نموده اشاره نمود.

در حالی که محمودیان از اعضای با سابقه و فعال انجمن اسلامی است و شاخص ترین چهره انجمنی حاضر در کمیته ناظر بر نشریات دانشگاه است (به عنوان نماینده مدیران مسئول) و قصابان نیز از اعضای فعال انجمن و مدیر مسئول نشریه پر سابقه سحر که پیشتر مدیران مسئول و سردبیرانی چون مهدی حبیبی و یاشار قاجار و علی کمیجانی و احسان منصوری داشته است و مجید شیخ پور نیز از اعضای فعال انجمن و مدیر مسئولی است که در 5 ماه فعالیت نشریاتش (که بیشتر آن ایام تعطیلات بین ترم و نوروزی بوده است) 11 شماره نشریه منتشر کرده بود گویا قرار گرفتن خلیل پور در میان مدیران مسئول سؤال برانگیز بوده است.

تیم بازجویی در ابتدا متوجه می شوند خلیل پور فردی بوده که نشریه اش به اشتباه جعل شده است. لذا او فقط ۴ روز بازجویی داشته است. جاعلین ناشی نشریه آتیه را با آینده، که پیش از آن سخنان رهبری را نقد کرده بود، اشتباه گرفته بودند. شجاعیان، یکی از پادوهای نیروهای امنیتی در دانشگاه امیرکبیر، نیز در حضور دانشجویان به همین اشتباه اشاره کرده و ادعا کرده است: «نشریه آتیه قبل از این هم تعرضاتی به آقا کرده بود». که پس از پرس و جوی دانشجویان از او مشخص می شود که منظور او نشریه آینده بوده و نه آتیه. لذا تیم بازجویی متوجه می شوند که در مورد مقداد خلیل پور تیرشان به سنگ خورده است. اما او را نمی توانستند آزاد کنند. او نحوه برخورد و سناریوسازی برای دانشجویان در بند را به عینه دیده و شاهد عینی شکنجه خود و دوستانش بود. علیرغم اشتباهی که در دستگیری او رخ داد، نیروهای امنیتی او را در بازداشت نگه می دارند. در هر حال مقداد خلیل پور به عنوان فردی که بعدا بشود ادعا کرد که «در جریان نبوده و دیگران لوگوی نشریه او را دزدیده اند»، در بند نگه داشته می شود. ابتدا از مدیران مسئول نشریات می خواهند که قبول کنند که خود این کار را انجام داده اند و در جریان نشر نشریات موهن بوده اند. اما پس از مدتی سناریو تغییر می کند. مجید توکلی که در طول سال گذشته در تهیه نشریات کمک شایانی به دست اندرکاران نشریات دانشجویی می کرد به گمان آن ها گزینه مناسبی جهت بر عهده گرفتن این مسئله می تواند باشد. سناریو چرخش پیدا می کند و از دانشجویان می خواهند که اعتراف کنند مجید توکلی این نشریات را منتشر کرده است. تمام فشارها بر دانشجویان و به خصوص شخص توکلی بر همین نکته متمرکز می شود و در این بین از این مطلب که 9 نشریه منتشر شده در 8 اردیبهشت را توکلی تهیه کرده است به عنوان سرنخ بازداشت توکلی لشاره می نمایند و در تفهیم اتهام بر داشتن همکاری با هر 4 نشریه به اعتراف مدیران مسئول نشریات و داشتن لوگوی نشریات اشاره می گردد. گرچه بعدد با باز شدن مسئله لب تاپ پیوند بیشتری با سناریو پیدا می نماید. او که از اعضای اصلی انجمن اسلامی دانشجویان پلی تکنیک و قائم مقام واحد سیاسی انجمن بود به جهت اتفاقات یک سال گذشته و تعلیق و ممنوع الورود شدنش هم شناخته شده است و هم در عموم برنامه ها حضور فعالانه ای داشت.

به سبب پیگیری سناریوهای مختلف از سوی تیم بازجویی در همان زمان دانشجویان دیگری به صورت رندوم و اتفاقی به دفتر پیگیری های وزارت اطلاعات احضار می شوند و تیم بازجویی با یک دستی زدن به آن ها سعی می کند از آن ها اعترافات دروغین بگیرد. اتهام تایپ مطالب موهن را متوجه اصغر سپهری می کنند، به احسان معزی اتهام انتقال نشریات موهن را به داخل دانشگاه تفهیم می کنند، نریمان مصطفوی، حسین ترکاشوند و ناصر پویافر هم به اتهام توزیع نشریات موهن در دانشگاه به دادگاه احضار می شوند. اما از این احضارها چیزی به دست بازجوها نمی آید و پس از ساعت ها بازجویی بدون این که این افراد اتهام خود را بپذیرند آزاد می شوند.

بازجویان در حین بازجویی های طولانی مدت از دانشجویان متوجه می شوند در روزی که این نشریات در دانشگاه پخش می شود، خبرنامه انجمن اسلامی توسط اعضای انجمن تهیه، چاپ و پخش می شود. آن ها متوجه می شوند که بسیاری از دانشجویان در بند و بسیاری از کسانی که در پروژه دستگیری قرار دارند در تهیه این خبرنامه نقشی بر عهده داشته اند. لذا تیم امنیتی در نهایت سناریوی مناسب خود را پیدا می کند. آن ها تصمیم می گیرند برای آن که همه چیز واقعی به نظر برسد، ۴ نشریه موهن را با خبرنامه انجمن اسلامی پیوند دهند. همچنین آن ها متوجه می شوند که چند هفته پیش از این ماجرا انجمن اسلامی اردوی تشکیلاتی به مقصد فشم داشته که در این اردو هم بسیاری از دست اندرکاران کار خبرنامه انجمن اسلامی حضور داشته اند. لذا این اردو را هم در ماجرا دخیل می کنند تا سناریو واقعی تر به نظر برسد. دستگیری احسان منصوری هم به عنوان صفحه بند و کسی که در آن روز مسئول تهیه خبرنامه بوده نقش کلیدی در پرونده پیدا می کند و تمام انرژی تیم دستگیری معطوف به دستگیری این دانشجو می گردد. پس از بازداشت او هم حداد اعلام می کند «حلقه مفقوده نشریات موهن را بازداشت کرده اند». احسان منصوری دبیر سیاسی انجمن اسلامی را می بایست مدیر برنامه های انجمن در یک سال قبل می دانست. او که از اعضای پر سابقه انجمن بود ارتباط خوبی با عموم اعضای انجمن داشت و با تمرکز بسیاری از فعالیت در واحد سیاسی توانسته بود انجمن را سرزنده تر و فعال تر از همیشه به دانشجویان ارائه دهد. حال پس از توکلی نوبت به منصوری رسیده بود و اگرچه می توانست تا همین جا نیز برای دستگاه امنیتی موفقیت تلقی شود و با تعطیلی واحد اصلی انجمن اسلامی(واحد سیاسی) اهداف دستگاه امنیتی محقق شود ولی بازداشت سایر اعضای فعال و نیمه فعال انجمن برای دستگاه امنیتی خالی لز لطف نبود. پس از بازداشت احسان منصوری مشخص می شود، این دانشجو کول دیسک حاوی خبرنامه انجمن را به علی صابری داده و در آن روز قرار بر این بوده خبرنامه انجمن را عباس حکیم زاده چاپ کند. لذا علی صابری و عباس حکیم زاده هم بلافاصله بازداشت می شوند. بازجوها، پس از کشف این سناریو، از این که چاپ نشریات را به احمد قصابان بسپارند صرف نظر می کنند و تصمیم می گیرند نقش چاپ نشریات موهن را به حکیم زاده بسپارند. تیم بازجویی همچنین درمی یابند که نشریه داروگ که همراه با خبرنامه انجمن چاپ شده بود، در آن روز توسط مجید شیخ پور به دانشگاه آورده شده است. لذا ابتدا تلاش می کنند سناریو را به این صورت بچینند که ۴ نشریه موهن توسط مجید شیخ پور و به همراه نشریه داروگ به دانشگاه حمل شده است. اما با عدم پذیرش مسئول مرکز تایپ و تکثیری که داروگ و خبرنامه را چاپ کرده بود و استدلال منطقی و فنی او در خصوص عدم چاپ نشریات موهن، تیم بازجویی به این نتیجه می رسند که سناریو باید کمی تغییر کرده و ۴ نشریه موهن توسط عباس حکیم زاده و در مرکزی غیر از مرکزی که خبرنامه در آن چاپ شده، چاپ شده باشد و فردی غیر از مجید شیخ پور آن را به دانشگاه آورده باشد. تیم بازجویی از صاحب چاپخانه می خواهند حاضر شود اعتراف کند که «نشریات موهن را در آن روز در دست عباس حکیم زاده دیده است»، تا دست از سرش بردارند. صاحب چاپخانه هم شاگرد خود را به تیم بازجویی معرفی می کند. شاگرد چاپخانه در بند ۲۰۹ توسط تیم بازجویی با حکیم زاده رو به رو می شود و به دروغ اعتراف می کند که نشریات موهن را دست این دانشجو دیده است. همین مسئله موجب تشدید فشارها و شکنجه های بازجویان جهت اعتراف گیری از عباس حکیم زاده می شود. در همین راستا و برای سپردن نقش انتقال نشریات به دانشگاه و توزیع آن ها ابتدا احسان معزی، یکی از اعضای انجمن، به دفتر پیگیری های وزارت اطلاعات احضار می شود و سعی می شود که به وی القا کنند که او نشریات را به دانشگاه آورده است که این دانشجو این اتهام را نمی پذیرد. پس از آن نیز نریمان مصطفوی، ناصر پویافر و حسین ترکاشوند به همین اتهام چندین بار به دادگاه انقلاب احضار می شوند. اما مسئله مهم تر از توزیع نشریات، مسئله چاپ نشریات بوده که قرار بوده به حکیم زاده سپرده شود. پس از بازداشت علی صابری مشخص می شود که فایل خبرنامه را علی رستمی زاد برای عباس حکیم زاده ایمیل کرده است. لذا او هم به دفتر پیگیری ها احضار می شود ولی علیرغم فشار شدید و چندین ساعته تیم بازجویی حاضر نمی شود به دروغ اعتراف کند که به همراه فایل خبرنامه انجمن، ۴ نشریه موهن را نیز برای حکیم زاده فرستاده است. رستمی زاد حتی ایمیلش را در اختیار تیم بازجویی قرار داده و ایمیلی که برای حکیم زاده فرستاده را به ایشان نشان می دهد. در نهایت تیم بازجویی تحت فشار افکار عمومی و تیم معتدلتر قوه قضاییه مجبور می شوند از تکمیل سناریو صرف نظر کرده و اعترافاتی که از دیگر دانشجویان گرفته اند، قناعت کنند. حالا با توجه به این مسئله چند جای این سناریو لنگ می زند و ناقص مانده است. این که چه کسی نشریات را چاپ کرده است؟ چه کسی آن ها را به داخل دانشگاه آورده است؟ نشریات در کدام چاپخانه چاپ شده اند؟ و در نهایت این نشریات را چه کسی و به چه صورتی در دانشگاه توزیع نموده است؟ چرا که اگر بر مبنای اعتراف گیری اولیه پیش برود حداقل چند نفر باید احمد قصابان را در حال توزیع نشریات در سالن غذاخوری دانشگاه دیده باشند. اگر هم در صحن دانشگاه به همراه خبرنامه توزیع شده باشد که در آن جا نیز دانشجویان باید این نشریات به دستشان رسیده باشد. در حالی که نشریات موهن در ساعت ۱۲:۵۵ تا ۱۴ یعنی زمانی که صحن دانشگاه کاملا خلوت بود و نشریات انجمن اسلامی به طور کامل توزیع شده بود، در دانشگاه توزیع شده است. نکته دیگر این که طبق سناریوی طرح شده توسط تیم بازجویی «برنامه عملیاتی انتشار نشریات موهن، یکشنبه شب، در خوابگاه ناجیان دانشگاه امیرکبیر و در جلسه ای با حضور احسان منصوری، احمد قصابان و مجید توکلی ریخته شده است. طبق این سناریو این سه دانشجو در این جلسه ساعت ها (تا ساعت ۱۲ شب) به بحث و گفت و گو در این مورد مشغول بوده اند». در حالی که لیست میهمانان خوابگاه ناجیان در روز یکشنبه ۹ اردیبهشت که در آن زمان ورود و خروج احمد قصابان و مجید توکلی را به خوابگاه ناجیان ثبت نموده بر یکی دیگر از گاف های این سناریو انگشت می گذارد. همچنین دانشجویان زیادی در خوابگاه نجات اللهی، خوابگاه احمد قصابان، در همان شب احمد قصابان را از ساعت 22:40 در خوابگاه مشاهده کرده اند و حاضرند در این خصوص شهادت دهند. همچنین مجید توکلی نیز از ساعت 23:10 در خوابگاه خود، خوابگاه عصاری، بوده و دانشجویان ساکن این خوابگاه نیز حاضرند در این خصوص شهادت دهند. لازم به ذکر است مجید توکلی برای انجام چند کار از جمله تحویل اخباری که قرار بوده دوشنبه ۱۰ اردیبهشت در خبرنامه انجمن درج شود، به احسان منصوری، یکشنبه شب به خوابگاه ناجیان مراجعه می کند. در زمان مراجعه مجید توکلی به خوابگاه ناجیان، احمد قصابان هم که به منظور دیدار با یکی از دوستان خود به این خوابگاه مراجعه کرده بوده در خوابگاه ناجیان حضور داشته است. در دیداری که احسان منصوری و مجید توکلی با هم داشته اند، توکلی اخبار خبرنامه انجمن را به منصوری تحویل می دهد. بعد از آن هم توکلی و قصابان، به صورت جداگانه، خوابگاه ناجیان را به مقصد خوابگاه های خودشان ترک می کنند. همان طور که در بالا گفته شد، تیم بازجویی سعی داشت با پیوند دادن پروسه تهیه خبرنامه انجمن با نشریات جعلی، انجام چنین عملی را از سوی اعضای انجمن امیرکبیر باورپذیرتر نماید. لذا در این سناریو گفته شده که «توکلی و قصابان علاوه بر مطالب خبرنامه، طی جلسه ای مطالب ۴ نشریه موهن را نیز به احسان منصوری تحویل می دهند و برای انجام این کار تا «ساعت ۱۲ شب» در حال برنامه ریزی بوده اند»!!

لازم به ذکر است این سناریو زمانی که هنوز ناقص بود و کامل نشده بود از سوی نهادهای امنیتی در اختیار تشکل امنیتی چند نفره موسوم به انجمن اسلامی مستقل قرار گرفته و این انجمن این سناریو را در سایت خود قرار داده است. برخی از بخش های این سناریو در ادامه بازداشت دانشجویان تغییر کرد و ترمیم شد. جالب آن که سناریویی که در سایت انجمن مستقل آمده به روشنی گویای آن است که نیروهای امنیتی در اواخر خردادماه تصمیم خود را مبنی بر مقصر جلوه دادن سه دانشجویی که همچنان در بند هستند، گرفته بودند و منتظر فرصتی بودند تا ۵ دانشجوی دیگر را آزاد کنند. با مطالعه این سناریو و مقایسه آن با سناریویی که در ابتدا روزنامه کیهان بر اساس آن چه که این نشریه اعترافات بابک زمانیان می خواندند، منتشر کرد، مشخص می شود که سناریو مد نظر نیروهای امنیتی تا چه حد رفو شده و در مدت یک ماه و نیم تغییرات قابل توجهی داشته است. حتی همین سناریو نیز پس از انتشار توسط انجمن مستقل شاهد تغییراتی بود که با نگاهی به متن منتشر شده آنان این امر کاملا ملموس است: «حدودا پنج ماه قبل از رخداد این حادثه در دانشگاه امیرکبیر برخی از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر همچون احمد قصابان، مجید توکلی و احسان منصوری در فشم با همدیگر جلسه می گذارند و راهکارهای خروج از فضای آرام دانشگاه را بررسی می کنند. پسران نابغه ی دانشگاه امیرکبیر پس از بررسی موضوع ولایت فقیه به این نتیجه می رسند که دیگر این موضوع نمی تواند فضای دانشگاه را به سمتی ببرد که بتواند بازخوردی کشوری داشته باشد و آنها راهکار خروج از وضعیت فعلی را در اهانت به مقدساتی همچون پیامبر اکرم می بینند که باید با زیر سؤال بردن احترام و تقدس ایشان دیگر محلی برای دیگر مقدسات، همچون ولایت فقیه نگذاریم و با همدیگر به این اعتقاد می رسند که دانشگاه نیاز به یک حرکت انفجاری دارد. پس از توافق بر سر کلیت این طرح آنها کار نگارش مقالات و آماده سازی نشریات را مابین خود تقسیم می کنند که بر این اساس احمد قصابان مسئول نگارش مقاله فاحشه ها در کجا بیشترند؟ و مجید توکلی نیز مسئول نگارش هیچ کس مقدس نیست و کلاغ ها می گردد. همچنین احسان منصوری نیز در شب قبل از ماجرا صفحه بندی و آماده سازی نشریه را انجام می دهد، تا به خیال خود بتوانند در جهت خروج از فضای رخوت در دانشگاه گام مهمی بردارند. ساعت ۵ صبح روز ۱۰ اردیبهشت ماه احسان منصوری نشریات آماده شده را به علی صابری می دهد تا اقدامات لازم را در جهت چاپ نشریات انجام دهد. البته این روند پیش از نیز توسط علی صابری برای چاپ نشریات انجام می شده است و احتمال اینکه وی از مطالب این نشریات اطلاعی نداشته است، وجود دارد. اما به هر ترتیب وی پس از آماده شدن نشریات آن را به دانشگاه می برد و عباس حکیم زاده به همراه احمد قصابان نشریات چاپ شده را در ۳ نقطه دانشگاه قرار می دهند. البته باید اشاره کرد که عباس حکیم زاده در عین عدم دخالت در امور اجرایی از ماجرای نشریات آگاهی داشته است و به همین دلیل مورد اعتماد برای پخش در دانشگاه قرار می گیرد. اما نکته جالب اینجاست که برخلاف انتظار پسران نابغه مطالب نشریات نه تنها مورد استقبال دانشجویان قرار نمی گیرد بلکه اکثر آنها نسبت به مطالب مندرج در نشریات معترض می شوند و در این هنگام به نظر می رسد که علی صابری تازه متوجه می شود نشریاتی را که برای چاپ رفقایش به وی دادند چه مطالب توهین آمیز و بی پایه ای دارد و به پیش دوستانش می رود و محکم به سر خود می کوبد که دانشجویان نسبت به مطالب چاپ شده معترض هستند. اما مجید توکلی به دوستان خود آرامش می دهد و مدعی می شود که لحظه ای به او اجازه بدهند وی کارها را درست می کند و بعد در بین دانشجویان حاضر شده و مدعی می شود که این نشریات را بسیجی ها زده اند! تا ما را خراب کنند و این طرح برای اولین بار توسط مجید توکلی برای خروج از بن بست پیش آمده مطرح می گردد که البته در روزهای بعد توسط برخی رسانه ها همچون ایلنا و ایسنا پرورش پیدا می کند و طراحان این پروژه به صورت جانبدارانه ای از طرف سیاست گذاران این رسانه ها مورد حمایت واقع می شوند. و سناریوی اتهام به دانشجویان مذهبی دانشگاه کلید می خورد، که هر روز با دروغ پردازی از طرف جریان افراطی رقم می خورد. البته آنها به دنبال این بودند تا از فضای گل آلود موجود در دانشگاه بیشترین استفاده را ببرند و پروژه برگزاری انتخابات انجمن جعلی و غیر قانونی دانشگاه را نیز برگزار نمایند. با گذشت چند وقت از این ماجرا مجید توکلی به دوستان خود که برخی از آنها صاحبان نشریاتی بودند که توسط وی و دوستانش جعل شده بود معترف می شود که این کار وی بوده است و لوگوی نشریات را ایشان در اختیار داشته و مطالب را با نام نشریات مختلف به چاپ رسانده، که یکی از دانشجویان به نام خلیل پور نسبت به این کار وی معترض می شود و درگیری بین آنها رخ می دهد. که یکی از نتایج این درگیری افشای پشت پرده این ماجرا و دستگیری دیگر مجریان این پروژه است. البته همچنان سوالاتی همچون انتشار این خبر پیش از رخداد آن توسط سایت روزنا متعلق به اعتماد ملی و ارتباط این حادثه با عوامل بیرون دانشگاه و حلقه متصل کننده این ارتباط وجود دارد که می توان آن را از ماجرای بدست آمده مهمتر دانست». (البته باید توجه داشت که این مطالب عنوان شده نیز با آنچه در پایان به عنوان اعترافات جعلی در پرونده نشریات درج شده است تفاوت هایی دارد) جالب آن که بازجویی که در لباس «کارشناس» به دعوت علیرضا رهایی و برای اقناع اساتید در شورای دانشگاه حاضر می شود نیز ادعا می کند «مقاله «فاحشه ها…» را احمد قصابان نوشته و دو مطلب دیگر توسط مجید توکلی تهیه شده است». آقای «کارشناس» ادعا می کند «ابتدا احمد قصابان اعتراف کرده که هر سه مقاله را خودش نوشته است. اما آقای «کارشناس» حرف او را باور نکرده و از او می خواهد برای اثبات مدعایش یک بار دیگر این سه مقاله را بنویسد. ولی احمد قصابان موفق به نگارش دو مقاله دیگر نشده و فقط موفق می شود مقاله «فاحشه ها…» را بنویسد». جالب آن که در جریان یکی از جلسات بازجویی آقای «کارشناس» قصابان را مجبور می کند بیش از ۱۰۰ مرتبه مقاله «فاحشه ها…» را با صدای بلند بخواند و سپس او را مجبور کرده این مقاله را از حفظ بنویسد. احسان منصوری نیز مجبور به انجام این کار شده بود اما در ادامه سیر تکمیل سناریو نگارش مطالب به توکلی سپرده شد.(حتی «فاحشه ها...») آقای «کارشناس» همچنین مدعی می شود «احسان منصوری از طریق sms چگونگی نهایی کردن نشریات موهن را از مجید توکلی جویا شده» که نیروهای امنیتی از طریق این پیام کوتاه به دست داشتن این دانشجویان در تهیه نشریات موهن پی برده اند. در حالی که احسان منصوری پس از صفحه بندی خبرنامه انجمن اسلامی در آن روز، طی پیام کوتاهی از مجید توکلی صرفا نحوه تبدیل فایل خبرنامه به فایل PDF را جویا می شود که مجید توکلی نیز به همین ترتیب پاسخ او را می دهد.

در حین بازجویی ها، تیم بازجویی سعی می کند از دانشجویان در بند در خصوص ارتباط با خارج از کشور به خصوص علی افشاری و خط گیری از وی در خصوص تهیه نشریات اعتراف دروغ بگیرد. در کنار این قضیه بازجویان همچنین شروع به اعتراف گیری از دانشجویان در خصوص نیروهای سیاسی داخل کشور می کنند. تیم بازجویی از دانشجویان می خواهد علیه تک تک افرادی که در آن ایام از دانشجویان به نحوی از دانشجویان حمایت کردند اعم از محسن آرمین، محمد عطریانفر، عماد افروغ و… اعتراف کنند. جالب آن که یکی از کسانی که تیم بازجویی اصرار شدیدی داشتند که علیه اش اعتراف شود و گفته شود که در خصوص چاپ این نشریات دانشجویان از او خط گرفته اند عبدالله نوری بوده است. این مسئله پیش از این، همان گونه که در بخش اول بیانیه آمده است، در موضع گیری دبیر جامعه اسلامی دانشجویان آمده بود.

دانشجویان بازداشت شده در طول مدت بازداشت در جریان بازجویی ها، همواره بازجوها را با چند چالش جدی مواجه می گردند. یکی از این موارد، نامعقول و نامربوط بودن سناریوی اولیه ای که توسط ایشان چیده شده بود مانند چپ گرا خواندن انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر، که همین مسئله باعث شد این سناریو چندین بار تغییر کند. دوم شواهد و قراین محکم و انکارناپذیری که با دست داشتن دانشجویان دستگیر شده در ماجرای نشریات موهن منافات داشت. سوم، سرنخ های بیشماری که اگر نیروهای امنیتی به راستی به دنبال کشف حقیقت بودند بایستی آن ها را پیگیری می کردند اما بدون هیچ گونه بررسی آن ها را رها کرده بودند. چهارم، گاف های بیشماری است که در ۴ نشریه جعلی وجود دارد. جالب آن که بازجوها پس از روزها فکر کردن، به نظر خودشان توجیه مناسبی جهت انتساب نشریات موهن به دانشجویان یافته بودند و ادعا می کردند: «مسئولین نشریات خودشان این گاف ها را تعمدا در نشریات خود گذاشته اند تا بعدا بتوانند به راحتی نقش خود در چاپ این نشریات تکذیب کنند». اما سوال اینجا بود «اگر مدیران مسئول در این کار نقش داشتند و از ابتدا قصدشان بر این بود که این عمل را تکذیب کنند، چه نیازی بود که ذیل لوگوی اسکن شده خود اقدام به انتشار این مطالب نمایند. انتشار یک شبنامه بدون نام و نشان کار آن ها را بسیار راحت تر می کرد». بازجوها پاسخی به این سوال نداشتند. لذا در این خصوص فرافکنی می کردند و می گفتند «اینجا ما از شما سوال می کنیم و نه شما از ما!» در ادامه این نوشتار موارد اشکال سناریوی مورد اشاره را تشریح می کنیم و پس از آن به سرنخ های موجود جهت کشف حقیقت این ماجرا اشاره خواهیم کرد. در پایان نیز به قراینی که حکایت از جعل شدن لوگوی ۴ نشریه دارند به تفصیل اشاره خواهیم کرد.

هیچ نظری موجود نیست: